تن و وطن
مهدی ربیعی[1]
پدری مدعی است که تنها به خاطر دخترش به فرار از جنگ و مرگ، تن میدهد!
دریغ از آنکه نمیداند، تنها بزدلی را به دخترش هدیه میدهد!
در طرف مقابل، پدری که از کودکی به جنگ تن داده است در دل بیمارستانی که مورد تهدید است به من میگوید؛ «پسر نوجوانم مترصد جنگ با دشمن وطن است»!
درسی که در هیچ کتاب روان-شناسی به روان-شناسها داده نمیشود تا در صورت جنگ پا به فرار بگذارند، بیچاره درمانجویانی که با آن رواننشناسان درمان میشوند!
اینچنین است که آن مجری صدا و سیما در دل بمباران، مانع ازهمپاشیدگی تن و وطن روان-شناسان میشود!
اگر به آن تخم مرغ فروش باشد، تن و وطن را قربانی میکند تا حافظ تخمهای خودش باشد!
همانطور که قبلاً گفتم شاید آخرین شانس بیداری امر اخلاقی، همان ترومای جنگ و مرگ باشد تا مانع انحراف تن از وطن باشد!
وقتی میگویند فلان بیپدر دشمن تن و وطن خویش است، از روی منطق نیست که من به مقالهای با استدلال و روششناسی علمی تن دهم، بلکه ناشی از همان پدری است که از خط مقدم جنگ و مرگ گریزان است!
«تفاوت مطلق» آن زن روانکاو است که باعث میشود پیشاپیش به آن رهبر فرزانه جنگ را خاطرنشان کند، رهبری که مدتهاست برای چنین روزی آماده است!
اینچنین است که تن زن در نمادینترین حالت ممکن با مرد وطن ارتباط میگیرد تا مانع ارتباط ظاهری رستم با سهراب گردد!
ارتباط صوری که زمانی تن را به اسکندر، وطن را به اعراب و تن و وطن را به چنگیزخان مغول داد...
[1] . عضو هیات علمی روانشناسی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۴/۰۴/۰۱