انحراف روانشناسی و تحریف روانکاوی
چکیده:
مقاله حاضر که یک مطالعه ی مقدماتی است، با هدف تبیین و تصریح انحراف روانشناسی و تحریف روانکاوی انجام شده است، روش تحقیق حاضر از نوع مروری–روایتی(narrative review) با یک رویکرد تحلیلی-انتقادی در حوزه روانشناسی و روانکاوی است. در این تحقیق، انحراف روانشناسی در حوزه های هستی شناسی، معرفت شناسی، روششناسی و کارکرد فردی و اجتماعی آن بررسی و تفاوت آن با روانکاوی تصریح و تحریفهای صورت گرفته در روانکاوی مشخص و تمیز داده شد. این مقاله از سه بخش نسبتـاً متمایز، تشکیل شده است. در بخش اول به هستی شناسی و معرفت شناسی نفس و روان پرداخته شد، سپس انحراف صورت گرفته در پژوهش های روانشناختی در مقایسه با تحقیق در حوزهی روان مطرح شد و در بخش نهایی، انحراف روانشناسی از خاستگاه لغوی خود و تمایز آن از روانکاوی و تحریفات صورت گرفته در روانکاوی تصریح شد. نتایج این تحقیق روایت از آن دارد که "روانشناسی" از ریشه های خود جدا و از مسیر حقیقت یابی در حوزه روان خارج شده است و از آنجایی که "روانکاوی" این ریشه ها را یادآوری و پیگیری میکند، بصورت خودآگاه و ناخودآگاه با مقاومت روبرو میشود که یکی از پیامدها و تبعات آن، تحریف روانکاوی است[1].
کلید واژه ها: معرفت شناسی، روششناسی، روانشناسی، روانکاوی، تحریف، انحراف
نویسنده بخش سوم: مهدی ربیعی
همانطور که در بخش اول و دوم تصریح شد، رسیدن به کنه وجود یک ابژه مورد مطالعه، نیازمند تحقیق با ملاک حق است تا یک نتیجه اخلاقی به معنی دقیق کلمه حاصل گردد، حال پرسش مهم این است که اخلاق[1] چیست؟ که هر رفتاری با معیار آن ارزشگذاری میشود؟ حتی آنجایی که اسمی از اخلاق به میان نمیآید، ارزشگذاری اخلاقی صورت میگیرد؟ حتی بیاخلاقترین افراد در ظاهر، در باطن خود دست به رفتارهای اخلاقی میزنند. در آنجایی که فکر میکنیم اخلاق هیچ نقشی ندارد، دقیقتر که میشویم اخلاق رنگی برجستهتر از آنی که خیال میکردیم، حضور دارد. حتی از بابتی تأثیر اخلاق را در افراد ظاهراً بیاخلاق پررنگتر میبینیم چراکه آنها عملاً در رفتارهای روزمره خود قالبهای خاصی را مکرراً رعایت میکنند که افراد ظاهراً اخلاقی، شاید هیچگاه این چنین عمل نکنند. گویا چیزی که به کلام درنیایید در رفتار تکرار میشود[2]. برای مثال ممکن است مجرمی در کلام به اخلاق وفادار نباشد ولی در اعمال مجرمانه خود بهصورت وسواسی به نظم، تعهد و ظرافتکاری، دقت بیشتری داشته باشند که کاوش در آنها، ما را به اصول اخلاقی واپس راندهشده میرساند. شاید تصور به این باشد که اخلاق برای جلوگیری از غرایز به وجود آمده است ولی اخلاق روی دیگر غرایز است و اگر اخلاق نباشد میل به شکلهایی که در انسان کنونی رخ میدهد ممکن است وجود نداشته باشد[3]. درواقع بخشی از میلها، ناشی از وجود خود اخلاقیات است. درواقع اخلاقیات وجود دارند تا شکسته شوند. قطعاً جایی که اخلاقیات وجود نداشته باشد نمیتوان از میل و لذت ناشی از میل صحبت کرد. پیام ظاهری اخلاقیات نهی اعمال غیراخلاقی است ولی پیام باطنی آنها نهی پیام ظاهری آنهاست. البته در اینجا اخلاقیات مساوی منعیات فرض گرفته شده است، آیا معانی دیگری نیز برای اخلاقیات قابلتصور است؟ گاهی اخلاق را فضائل[4] میدانند ولی وجود فضائل بسته به رذایل دارد و اخلاقیات، تولید میل ضد خود را دارند. بنابراین مساوی دانستن اخلاقیات با فضائل نگاه سادهانگارانه و یک روی داستان است، همانطور که روی دیگر افرادی که ظاهراً اخلاقی عمل نمیکنند به اوامر اخلاقی ختم میشود، اکتشاف در رفتارهای ظاهراً اخلاقی نیز آنها را به تکانهها و ایده های واپس زده(repression) میرساند[5]. اگر اخلاقیات را با توجه به کاربرد آن مورد ارزشیابی قرار دهیم اخلاقیات را در خدمت تفکر منفعتگرایی عمومی محصور کردهایم و بنا به تفکر عمومی قابلتغییر است. البته میتوان آن را نزدیک بهواقع دید چراکه بشر اگر در همین مرحله هم عمل کند اخلاقیتر از حالت اول است که اخلاق را مساوی با رفتارهای تکلیف محورانه و رفتارهای آیینی میداند ولی اخلاق کاربردی به نفع قدرتمندان است چراکه نفع عمومی همان نفع قدرتمندان است مثل قانون که در خدمت قشر خاصی از جامعه قرار میگیرد[6]. عمل و رفتاری که نام اخلاقی اینچنینی به خود میگیرد درواقع پیروی از یک ایدئولوژی است. در چنین حالتی هیچ عمل و رفتاری به خاطر نفس عمل نیست و همهی رفتارها مطیع یک فکر و کلام هستند. انسان به خاطر اینکه آغشته به کلام است عملاً بر اساس آن عمل میکند. کانت میگوید " اگر رفتار صرفاً به خاطر خود آن عمل انجام شود اخلاقی است". ولی عملاً چنین چیزی در انسان ناممکن است چراکه خود این گزاره هم یک ایده است و ما درواقع از یک ایده و نظر پیروی میکنیم و قطعاً وجود یک ایده به یک نفعی باید بند باشد تا ماندگار شود. درواقع عمل اخلاقی که فقط در ذهن و کلام رخ میدهد، عمل نیست بلکه برتری بخشیدن به ایدهی خود است، ایدههای خود به دنبال تسلط بر دیگران است. درواقع ما مطیع میل دیگری نیستم بلکه به این دلیل به میل دیگران گردن مینهیم که آنها را در سلطهی خود و ایدههای خود درآوریم و اگر طرف گردن ندهد، فقط با مرگ آن است که آرام خواهیم گرفت[7]. بهعبارتدیگر خلوص در عمل و عمل برای خود عمل در انسان با این نوع ایده اخلاقی عملاً غیرممکن است. کلام برای ایجاد نفع به وجود آمده است، درواقع کلام برای پر کردن جای خالی[8] ارضاء تکاملیافته است[9] و درصدد است تا با روشهای مختلف کمککنندهی بشر باشد و با تمام اعمال فرد گره میخورد و آنها را به شکلی تفسیر میکند که بیشترین نفع و بیشترین ترغیب و فریبکاری را در دل خود داشته باشد بهگونهای که به شکل صداقت و اصالت خود را جا کند. این داستان در مورد اعمال اخلاقی نیز مصداق دارد. اعمال اخلاقی زادهی کلام و انسان است و ظاهراً باهدف وصف به وجود آمده است ولی نمیتوان نفع طلبی و فریبکاری را از آن متمایز کرد. بنابراین اخلاقیترین حالت این است که به فریبکاری خود اخلاق در چنین حالتی نیز اذعان کرد. هرچند که پشت این امر نیز یک حالت اخلاقی نیست بلکه فریبکاری است که در پوستهی صداقت، اصالت و اخلاق درصدد قالب کردن ایدهی خود است. تنها سودی که این ابراز گری میتواند داشته باشد این است که خود فرد و دیگران در دام اخلاق ریاکارانه نیافتند. از بابتی لکان میگوید" اگر ما تا انتهای یک میل برویم عمل اخلاقی است" یعنی یا درگیر میل نباشیم و یا تا آخرش برویم. درواقع لکان بر این باور است که نباید در دام و فریب سوپر ایگو(superego)افتاد و ازنظر او ما یا باید تماماً به سوپر ایگو عمل کنیم یا کاملاً به آن بیتوجه باشیم تا فریب سوپر ایگو برملا شود. ولی آیا عملاً چنین چیزی ممکن است؟ چراکه یک میل با ضد خود تعریف میشود، آیا یک میل خالص داریم که تا انتهای آن برویم و انتهای یک میل به کجا ختم میشود؟ قطعاً این حالت اگر تجربه نشود نمیتوان آن را در سطح یک ایده توضیح داد، به خاطر همین فقط کسی که امر واقع را تجربه و زندگی میکند میتواند این سطح از عمل را درک کند. بهعبارتدیگر اخلاق در منظر لکان با امر واقع مرتبط میشود[10] و فرد مسئول اعمال و نیات خودآگاه و ناخودآگاه خود است[11]، تأکید میشود حتی نیتهای ناخودآگاه[12]، بنابراین در این حالت نتیجه امر اخلاقی مدنظر نیست بلکه پذیرش مسئولیت اعمال و نیات خودآگاه و ناخودآگاه تعیینکننده یک امر اخلاقی است، این حالت زمانی حاصل میشود که فرد از هر انقیاد و منیّت[13] خارج و آزادشده باشد[14] و به معنی دقیق کلمه در برابر حق اخته شده باشد. ازنظر لکان اخلاق با امر زنانگی و زنانگی با عشق[15] نیرو میگیرد[16] و به حرکت درمیآید[17].
گاهی ما به اسم اخلاق دست به مبارزه با نظامهای مانند نظام سرمایهداری میزنیم ولی آیا چنین چیزی ممکن است؟ آیا میتوان خود را مبرا ا از این نظامها دانست؟ سرمایهداری چیست و آیا من را توان و صلاحیت مبارزه با چنین نظام های هست؟ برای پاسخ به این سوال از من[18] شروع میکنم:
سرمایهداری خود منم، آنچه را که در وصف سرمایهداری میشنوم، در خود میبینم، آیا غیر این است که ته هر عملی را میگیرم به منفعت و خودخواهی خود میرسم، اگر اینگونه است پس چرا آن را در نظام برون از خود میبینم[19]؟ گویا من باید در دیگری بیان و نقد شوم تا پیروز میدان گردم. پیروزی[20] که علیه خود ولی در دیگری مییابم، بیخود نیست که مبارزه با نظام سرمایهداری سرلوحه زندگی خود سرمایهداران نیز قرارگرفته است. گویا اهریمن همیشه باید در برون و وهم پیروزی در درون من جای گیرد. این پیروزی چیست و چگونه است که بشر به خاطر آن به این اندازه دست به تحریف خود و دیگری میزند؟گویا انرژی حرکت و زندگی این من بسته به همین پیروزی دارد و تحول من نیز در مقایسه و پیروزی بر دیگری ایجاد شده است. منی که حرکت و انرژی خود را از رشک و رقابت میگیرد، منی که خالی بودنش محرز و ارتزاقش بر اساس همانندسازی ظاهری با دیگران است[21] و جز به نابودی آنها نیز راضی نمیشود. به خاطر همین است که دست کشیدن از این پیروزی نیز بسته به انحلال من دارد. آری انحلال من، انحلال یک دروغ، دروغی که هست ولی میگوید نیست، دروغی که کل انرژی زندگی فرد را میگیرد و در جهت تحریف و قویتر کردن خود صرف میکند. دروغی که ملاک عملش دیگریست و آن دیگری وجود خارج از خود او ندارد. دروغی که دروغ میسازد تا زنده ماند، پس ساختن و پرداختن نظام سرمایهداری برای ماندگاری من ضروری و کاربرد دارد. دروغی که رسوایی آن انحلال من را پیریزی میکند. انحلالی که به جنگ من با من در زمین دیگری پایان میدهد. انحلالی که انرژی زندگی را بجای که به آن تعلق دارد بازمیگرداند، بجای که با دروغ از آن فراری بود. آنجای که فرافکنی از کار میافتد و کار جای فرافکنی را میگیرد[22]. آنجای که درونفکنی منحل و کلمه به صاحب خود پس داده میشود. در اینجاست که جز راست نباید جست[23].
این نوشته به کلام من به قلم درآمده است، پس من دروغ است، آری دروغ، چراکه برگرفته از نتیجه کار فیلسوفان و روانکاوانی است که با انتساب به زبان من روایت میشود، بنابراین کلمه را به صاحبان اصلی آن پس میدهم. فیلسوفان و روانکاوانی که به معنی دقیق کلمه واقعی هستند و گفته آنها درنتیجه انحلال من آنها به وجود آمده است، گفتههای که بهای کار و تلاش آنها بوده است نه دروغهای آنها. هگل، فروید، لکان، میلر و میترا کدیورهای که اگر راست نبودند، منها و امثال من[24] آنها را به خود نسبت نمیدادیم و بهدروغ سرشار از لذت دروغ خود نمیشدیم. افرادی که اگر بخواهیم آنها را نادیده بگیریم باید به دروغهای خود ببالیم و در جهل و نادانی با نظامهای وهمی خودساخته مانند نظام سرمایهداری بجنگیم. افرادی که اگر بخواهیم به آنها برگردیم باید بهای سنگینی بابت آن پرداخت کنیم و بجای دروغ و پروبال دادن به وهمیات من، به کار، تلاش و راستی متوسل شویم. آری باید انتخاب کرد که میخواهیم در وهم خود سرشار از لذت دروغین بمانیم یا به گذشته واقعی خود و آنجای که هستیم برگردیم و شروع کنیم. گذشتهای که میخواهیم فراموش یا تحریف کنیم تا من پابرجا بماند، گذشته که فراموششدنی نیست و برمیگردد، گذشته که اگر نادیده گرفته شود با زبان منها تکرار میشود. تکراری که محکومبه شکست است. گویا پیروزی واقعی نیز حاصل راستی و به عاملیت کلمه رخ میدهد( همانطور که تکرار و سمپتوم ناشی از پس زدن و تحریف ایده و کلمه است، حلوفصل آن نیز منوط بر یادآوری و تحریف زدایی از کلمه است)[25]. بنابراین منی که شعار مبارزه با نظام سرمایهداری و دفاع از حق سر میدهم دروغ و فریبی بیش نخواهد بود چراکه من را فراتر از من نیست و شعار من نیز فراتر از فانتسم من نیست. پس عاملیت آگاهانه در مبارزه، مستحق و برازنده کسانی است که از فانتاسم خود عبور کردند[26] و اگر از دیگری صحبت میکنند دیگری است نه من. بهتر است من بشینم و دروغهای من را برملا کنم تا شاید از خود برآمده و حرفی از خود برای دیگری داشته باشم. حال تو بنگر که خودشناسی حاصل از این منها چه خواهد شد؟! خودشناسیهای[27] که در حال حاضر تبلیغ و منبع درآمدی برای شیادهای روانشناسی، مشاوره و روانکاوان خودخوانده شده است و افراد را به یک حالت انتزاعی و توجیهی از کلام سوق میدهد که دروغ و فریب آن قابلتشخیص نخواهد بود. خودشناسی های که با ابزار و نام روانشناسی هر روز شکل های تازه ای به خود می گیرد. روانشناسی که از هدف اصلی خود یعنی شناخت روان باز مانده است، درواقع روانشناسی(در حوزه روان) درصدد وصف است ولی وصف نمیکند، چراکه خود برده ایده و تفکر غالب اجتماع و علوم دیگر است. درواقع روانشناسی درصدد وصف انسانی است که در این قالب جای گیرد و افرادی که خارج از این قالب قرار میگیرد یا وصف نمیشود یا برچسب اختلال میگیرد. همانطور که میشل فوکو بیان می کند روانشناسی و سازمانهای مانند پلیس بیشتر از اینکه مستقل عمل کنند در خدمت تفکر غالب هستند. بهعبارتدیگر روانشناسی برعکس شعار اصلی خود یعنی توجه به تفاوتهای فردی[28] عمل میکند، چراکه در روانشناسی عملاً همان همسانسازی رخ میدهد. روانشناسی حتی خطرناکتر از خیلی از سازمانها و مسلکها عمل میکند. چراکه برچسب علم را با خود یدک میکشد و بهراحتی میتواند مقبول و واقعی بنماید.
"روانشناسی با شکایت بیماران و ابراز عواطف و هیجانات آنها سروکار دارد. اما در روانکاوی «اگر بیمار فقط راجع به عواطف و احساسات خود صحبت کند از جایگاه حقیقی خود دور شده است جایگاه حقیقی سوژه در کلمه است. روانکاوی مطلقاً یک دفتر خاطرات خصوصی راجع به عواطف و هیجانات نیست… مشکل بیمار، یعنی حقیقت سمپتوم در ناخودآگاه است و هیچکس جز خود او به این حقیقت دسترسی ندارد. حقیقت در کلماتی است که سوژه ادا میکند ولی خودش آنها را نمیشنود. حقیقت سوژه در هیچ کتاب و هیچ جزوهای نوشتهنشده است و فقط از خلال گفتههای او به بیرون تراوش میکند، و تنها کسی میتواند این حقیقت را بگیرد که خود را در جایگاه صوری یک ایدئال قرار ندهد و فرض نکند به خاطر مدارجی که پیموده است حقیقت سوژه را بهتر از خودش میداند»"[29].
در چنین خودشناسی های کلام نقش پوشانندگی و بادکنندگی ایگو[30] را به عهده دارد. بنابراین کلام اگر علیه کلام عمل نکند میتواند بسیار آسیبزننده باشد. چراکه یک ایده اگر با ایدههای مخالف و متضاد متلاشی نشود در جهت فریب عمل خواهد کرد. فرقی نمیکند که این ایده از طریق متون علمی یا غیرعلمی عمل کند. به قول لکان اگر پایان روانکاوی با انحلال ایده روانکاوی مواجهه نشود و فرد با سنتوم خود همانندسازی نکند(identification with the sinthome) و بر اساس اشتیاق خودش عمل نکند[31] به پایان روانکاوی نخواهد رسید.
قابلذکر است که بعضی روانکاوی را هم در حیطه روانشناسی قرار میدهند ولی درواقع روانکاوی واقعی دقیقاً عکس روانشناسی عمل میکند. در روانکاوی فرد عملاً ظهور پیدا میکند تا شکل دهد آنچه را که هست. البته این فرایند بسیار سخت و طولانی است، چراکه بشر امروز شدیداً متأثر از کلام بوده است و زمانی که فکر میکند خود را یافته است اگر درستتر بنگرد متوجه خواهد شد که اسیر و بنده یک ژست دیگر شده است[32]، بنابراین ازآنجای که این فرایند بسیار سخت و دشوار است، افرادی که پا به این عرصه میگذارند به فکر دور زدن و پریدن و به وجود آوردن مسیرهای کوتاهتر مانند رواندرمانی حتی از نوع تحلیلی و روشهای دیگر میشوند که اساساً بیشتر از اینکه واقعی باشد، فریبی هستند که نقش اصل و واقعی را بازی میکنند[33]. روانکاوی ازجمله علومی بوده است که شدیداً مورد تاختوتاز نااهلان این علم قرارگرفته است و به شکلهای مختلف سعی کرده اند آن را مورد تحریف قرار دهند[34]. پرسش اساسی این است که چرا باید روانکاوی را تحریف کنند؟ روانکاوی چیست و چه خصوصیاتی و اهدافی را دنبال میکند که این حجم از افراد و گروها[35] به دنبال تغییر، دستکاری و تحریف آن بوده و هستند و درعینحال به شکلهای مختلف اعمال و رفتاریهای خود را با آن مرتبط میدانند و قلم به تحریف یا تائید آن میبرند[36] و یا تولیدات آن را با تغییر در کلمات به اسم خود ثبت میکنند[37]؟ چرا اکثریت افرادی که در این مسیر وارد میشوند حاضر به تحمل دشواریها و سختیهای روانکاوی تا پایان آن نیستند؟ برای پاسخ به این سؤالات ابتدا از خود روانکاوی شروع میکنیم.
"فروید در مقالهای که در سال ۱۹۲۲ برای چاپ در دائرهالمعارف نوشته – مقالهای بانام Psychoanalysis - روانکاوی را بدین گونه معرفی کرده است:
روانکاوی نام (۱) یک روش تحقیق در فرایندهای روانی است که از راههای دیگر تقریباً غیرقابل دسترسی هستند، (۲) یک روش (مبتنی بر آن تحقیقات) برای درمان اختلالات نوروتیک [رواننژندی]، (۳) یک مجموعه از دانش روانشناختی که بر مبنای این خطوط بهدستآمده و تدریجاً در حال تبدیلشدن به یکرشته علمی جدید است . تقریباً اکثر کسانی که نام روانکاوی را شنیدهاند آن را در تعریف دوم و سوم فروید از این دانش میشناسند: یعنی یک روش درمانی و یکرشته علمی جدید. اما برای خود فروید آن چیزی را که در مقام اول جایداده بسیار والاتر و مهمتر بوده است، یعنی: یک روش تحقیق در فرایندهای روانی که – خوب توجه کنید – از راههای دیگر تقریباً غیرقابل دسترسی هستند. البته در سال ۱۹۲۲ فروید جانب احتیاط را نگهداشته و از واژه “تقریباً” استفاده کرده، ولی امروز، صدسال پس از نوشتن این مقاله، ما به جرات میتوانیم واژه “تقریباً” را حذف کنیم و بگوییم “دسترسی به این فرایندهای روانی از راههای دیگر غیرممکن است"[38].
حال پرسش مهم دیگر این است که "روانکاو" کیست؟ این سوال بهقدری مهم است که لکان میگوید روانکاوی کاری است که یک روانکاو میکند[39]، رسیدن به درجه تخصص و معرفت در حوزه روان جز از "طریق و مسیر حق" ممکن نیست و لازمه روانکاو شدن مبتنی بر رابطه آنالیتک بر پایه "عشق به حقیقت" پایهگذاری شده است[40] و کوچکترین "انحراف از حق"، آن را بینتیجه خواهد گذاشت، بنابراین کسی میتواند صلاحیت شناخت روان را داشته باشد که خودش تمام گامهای مسیر شناخت روان خود را بر پایه حق طی کند و به پایان آن(آنالیز شخصی) از طریق یک روانکاو واقعی و به درجه نهایی صلاحیت رسیده باشد[41]، بنابراین تعریف روانکاوی به عمل روانکاو گره میخورد، این تأکید و تعریف، اهمیت و ضرورت صلاحیت[42] را نشان میدهد. موضوعی که "منحرفان، شیادان، مافیا و کاسبان روان[43]" بهصورت خودآگاه و ناخودآگاه دوست ندارند زیر بار آن بروند، درنتیجه تمام تلاش خود را بر این میگذارند تا "روانکاوی و روانکاو" را جدا از هم بدانند، آنها میخواهند "روانکاوی را در حد یک تکنیک کاهش بدهند"[44] و به خیال باطل خود روزبهروز روانکاوی را ارتقاء میدهند و باعث کارآمدتر شدن آن میشوند[45]. این افراد و گروهها نهتنها نمیخواهند به روانکاوی و فروید بازگردند بلکه میخواهند در ظاهر به روانکاوی وفادار باشند ولی عمیقاً آن را دور بزنند[46]، ایدهای که نهتنها از صلاحیت برنمیخیزید بلکه از "تفکر پدرکشی و دور زدن حق"[47] ریشه میگیرد و حاصلی جز فریب و تبعیض نخواهد داشت، تفکری که حاصل آن "متخصصان خود خوانده[48] و انجمنهای خالی از صلاحیت" خواهد شد، این فرایند نهتنها در مورد روانشناسان، مشاوران، روانپزشکان و روانکاوان وحشی بلکه در مورد فیلسوفانی مانند اسلاوی ژیژک هم که خود را به روانکاوی میچسبانند ولی نمیخواهند کاملاً زیر بار سختیهای روانکاوی بروند نیز مصداق دارد، ژک آلن میلر آنها را مانند پول تقلبی میداند که نقش پول اصل را خوب بازی میکنند ولی غیرواقعی هستند[49]. زمانی که اخلاق و امر واقع راهنمایی قانون نباشد زمینه را برای دور زدن قانون و ناکارآمد شدن قانون فراهم میکند، چراکه ملاک افراد، حق و اخلاق به معنی دقیق کلمه نیست تا نقصهای قانون را انعکاس دهد[50]. در این حالت، قانون به جنگ بااخلاق و امر واقع به پا میخیزد تا بر هرگونه ترومای که ناشی از امر واقعی ایجاد میشود، پوشش ایجاد کند و آن را واپس زده و به شکل نفی آن را به نمایش بگذارند[51]. بنابراین ما یا باید "طی و طریق" کنیم تا شایستگی و صلاحیت یک عمل را پیدا کنیم یا باید با فریبکاری مسیر را دور زده و به هدفی که دست رنج دیگران است برسیم و بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه آن را به اسم خود تمام کنیم[52]. حاصل دور زدن حق، افرادی خواهند بود که تولید و هنر یک فرد دیگر را درراه باطل استفاده میکنند، چراکه اساساً انرژی این افراد در جهت فریبکاری صرف میشود. این فرایند را در افرادی که به ناحق در یک جایگاه یا موقعیت اجتماعی هستند میتوان دید که حاصل آن ظلم به خود و دیگران است[53]. در این حالت هنری تولید نمیشود ولی فرد خاطی هنر دیگران را به اسم خود به ابتذال میکشد، این نمونهها را تاریخ بسیار به خود دیده است[54]. "هنر" یعنی روایت حقی که تاکنون به کلام و عمل در نیامده است. از این منظر تولیدی هنر محسوب میشود که حق را روایت کند[55] نه اینکه حق را به بپوشاند و جز ابتذال و آسیب نتیجه برای بشر نداشته باشد.
این موضوع را میتوان در بخشی از مستند "چهرهها مکانها"[56] بهوضوح دید که مزرعهداری به تنهای با ابزارهای مدرن کشاورزی تمام فعالیتهای کشاورزی چند هزار هکتار زمین را مدیریت و اجرا میکند، درحالیکه سابقاً برای انجام چنین فعالیت با این حجم از زمین، همکاری چند صد نفر نیاز بوده است ، در این حالت با پیشرفت ظاهری ماشین ظاهراً انباشت تولید حاصلشده است ولی اساساً انسان از صحنه زندگی حذفشده است. تولید چنین کشاورزی نصیب چه کسانی میشود و این نوع تولید در جهت حق است یا از بین بردن حق؟ این تولیدات در جهت عدالت و رفع تبعیض عمل میکند یا انباشت سرمایه برای خواص و فقر برای اکثریت ایجاد میکند؟ آیا میتوان به این تولیدات، هنر نام نهاد؟ آیا تولیدات صنعتی و غیر صنعتی که به این میزان باب شده است، با همین هدفی که به کار بسته میشود، به وجود آمده است؟ آیا دین به همین شکلی که به کار بسته میشود به وجود آمده است؟ آیا سوءاستفادههای که از فلسفه و علم میشود را میتوان به هدف دانشمندان واقعی آن نسبت داد؟ آیا کمونیست را میتوان به مارکس نسبت داد؟ آیا این روانکاوی که بهوسیله روانکاوان وحشی به کار بسته میشود را میتوان به فروید نسبت داد؟
گویا هرچقدر بشر از معرفت شخصی فاصله میگیرد به همان نسبت میخواهد آن را در برون از خود بیابد ولی چنین عملی جزء به یغما بردن هنر دیگران و تحریف و بکار بستن نامناسب آن و از بین بردن انسانیت حاصلی دربر ندارد[57]. بهعبارتدیگر، اگر ایگو وجود اید(id) را به رسمیت نشناسد و یک ارتباط سرراست با آن نگیرد متوسل به تحریف خود و دیگری خواهد شد[58]. نمیتوان با توجیه "بیشترین منفعت و کمترین هزینه" مسیری که حاصل تجربه بشر است را کوتاه یا دور زد، چراکه حاصل آن منفعت زیاد ولی به قیمت "دور زدن اخلاق و حق" تمام خواهد شد[59].
اتفاقی که به یکشکل دیگر در مورد روان انسان از طریق "روانشناسان، مشاوران، روانپزشکان و روانکاوان وحشی" در جهان و ایران نیز رخداده است، به صورتی که هر روز تکنیکهای رنگارنگی را ناقص و ناکامل که شدیداً متأثر از رویکردهای اصیل مانند روانکاوی است به یغما میبرند و آن را با کلمات متفاوت تحریف و به اجرا درمیآورند که حاصل آنها برای خود و دیگران چیزی جزء مصرف ایدهها و تولیدات نظامهای غالب و امیال باطل نخواهد بود[60]. این روند بهقدری فراگیر و خطرناک شده است که برای قالب کردن ایدههای خود دست به ائتلاف قدرتمندی میزنند تا افرادی که صلاحیتدارند و در جهت حق عمل میکنند را از صحنه خارج کنند تا راحتتر به اهداف باطل خود دست یابند، تشکیل "کنگرهای جعلی[61]، همایشها، کارگاه و طرحهای تحقیقاتی[62]" که بدون صلاحیت صورت میگیرد و تماماً باهدف رواج و توجیهی برای چنین انحراف انجام میشود و توجیه چنین اعمالی با استدلال "تفاوت در رویکردها و نسبیگرایی تفکر[63]" صورت میگیرد. گویا این سبک از عمل و تفکر بیشتر از اینکه برحسب واقعیت و حق باشد نشان از ائتلاف افراد و گروهها با یکدیگر علیه افراد باصلاحیتی است که تعدادشان اندک ولی به دلیل یقین و ایمان بهحق " کلامشان برندهتر از شمشیر است[64]"، علاوه بر این، همه خواهی و سطحی بودن که ویژگی افراد نورتیک است ازجمله علت دیگر برای نسبیگرایی تفکر است، مهمترین ویژگی این افراد این است که ظاهراً با آن سبکفکری که مدعی پیروی از آن هستند، همانندسازی کردند ولی درواقع این پوشش ظاهری داستان است و اساساً منفعتطلبی و خودخواهی تأمینکننده انرژی این سبک تفکر برای آنهاست، به خاطر همین این افراد هیچگاه بهصورت کامل یک طریق را تماماً طی نمیکنند[65]. ازآنجاییکه رسیدن به این مرحله از معرفت بسیار دشوار و برای خیلی از افراد حتی غیرممکن است، اکثریت ترجیح میدهند که خود خوانده این صلاحیت را برای خود قائل شوند[66].
شاید قدرت و ثروت برای مدتزمانی به نفع افراد و گروههای فاقد صلاحیت باشد، کما اینکه در دنیا این فرایند به شکلهای مختلف رخداده است و حتی سازمانهای دولتی و امنیتی حافظ منافع آنها شده است[67] ولی انتقام نیروی روانی[68] این افراد از خود آنها که در جهت باطل و حق کشی است و در جهت والایش نیست، چیزی جزء اجبار به تکرار[69] و وهم فهم[70] نخواهد بود.
همانطور که فروید در مقاله های"روانکاوی وحشی و آنالیز با پایان و بدون پایان" میگوید دشمنان واقعی روانکاوی افرادی هستند که صلاحیت انجام چنین کاری را ندارند[71]. این بیان فروید، در مورد حوزه دینی[72]و هر علم دیگر نیز مصداق دارد . این افراد بهظاهر متخصص و درواقع دشمنان واقعی روانکاوی، انسان را تا "سطح رفتار" کاهش میدهند تا بتوانند آن را کنترل و دستکاری کنند.
«برای لکان یک تمایز اساسی بین عمل (act) و رفتار (behavior) وجود دارد. رفتار چیزی است که از همه حیوانات سر میزند. عمل فقط از انسان سر میزند و در آن مسئولیت فرد کاملاً هویدا است. یعنی هر آدمی مسئول عمل خودش است. عمل چیزی است که شخص مسئولیتش را بر عهده دارد و این مسئولیت در روانکاوی خیلی فراتر از مسئولیت در قانون است. در روانکاوی عمل یک عمل اخلاقی است و عملی است که از اشتیاق روانکاو ناشی میشود.»[73] «سوژه خوب گفتهشده» «میداند که اشتیاق تسکین نمیخواهد عمل میخواهد. ببینید که تا چه حد از تکلیفات مصرف به دوریم[74].
بنابراین روانکاوی برعکس دانشهای بیشماری که در جهت کاهش تنش و آرام کردن آنها در مقابل خیلی از ناحقیهاست، خواب بشر را آشفته میسازد[75] و او را با چیزهای روبرو میکند که سابقاً به آنها کور و کر[76] بوده است، پس بیدلیل نیست که روانکاوی به این میزان دچار لعن و نفرین قرار میگیرد و به شکلهای مختلف قلم به تحریف آن میبرند.
نتیجه عدم صلاحیت متخصصان حوزه روان تهی کردن روانکاوی از اندیشههای صائب و عمیق فروید و ارائهی ملغمهای در جهت اهداف استثماری و تحکیم گفتمان نظام سرمایهداری با تأسیس سازمانها و اتاق فکرهای مخفی و مخوف همانند فراماسونری و "تاویستوک" باهدف "کنترل ذهن"[77] انسانها، نمونهای از تلاشهای سیستماتیک آنها در جهت تحریف کلمه "روانکاوی" است. درصورتیکه هدف روانکاوی کمک به ظهور حقیقت انسانی و در دقیقترین معنا، یک عمل اخلاقی است[78]. درواقع روانکاوی کمک میکند که فرد بداند انرژی روانیاش تحت کنترل چه گفتار، تمایلات و ایدههای ناخودآگاه است تا بتواند آن را در جهت اهداف متعالی و تمدن بشری تصعید کند[79]. نظامهای تحریفکننده از طریق قدرت هژمونیک خود این امر را ترویج و القاء میکند که فروید معتقد بوده است، برای رها شدن از بیماریهای روانی ناشی از سرکوب میل جنسی، بایستی به آزاد کردن غریزه جنسی پرداخت و هر مانعی در جهت ارضاء آن را از میان برداشت.
"این در حالی است که فروید هرگز از تکرار این نظر خود خسته نشد که بر طبق آن نوروز یک شکست در والایش امیال جنسی است و از آنجائی که فرهنگ و تمدن اجازه برآورده شدن این امیال را نمیدهد نوروتیک ناچار به سمپتوم سازی است تا بتواند در این سمپتوم ها امیالش را برآورده سازد. روانکاوی هم تنها یکراه طاقت فرساست برای دست برداشتن از سمپتوم ها و فراگرفتن والایش غرایز جنسی و … غریزه مرگ"[80]
مخالفان روانکاوی در ایران[81] متأثر از روایت تحریفشده از فروید، بوده و هستند. حالآنکه برای کشف حقیقت، نیازمند "بازخوانی و یادآوری فروید از زبان خود فروید[82]" میباشند. نتیجهی فقدان چنین بازخوانی و فراموشی آن ، محرومیت از گنجینه دانش ارزشمند و انسانساز روانکاوی را به همراه دارد و نتیجه فراموشی آن به شکل سمپتوم خود را نشان خواهد داد[83]. از سوی دیگر همراهان چنین روایت تحریفشدهای، تحت تسلط "دیوهای درون" خود، نهتنها از نیروی آنها در جهت حفظ و تعمیق فرهنگ غنی و میراث چند هزارساله بشر استفاده نکردهاند، بلکه به آزادسازی آنها پرداختهاند[84]، همان امر خطرناک و شیادانهای که خود فروید از آن بهعنوان "روانکاوی وحشی[85]" یادکرده است. همانطور که گفته شد و تاریخ نشان میدهد افرادی که در مسیر حق عمل میکنند و به مرحله یقین و فرزانگی میرسند تعدادشان انگشتشمار است ولی وجود اینها فراموششدنی نیست و کلام اینها ماندگار و پایدار است. ایران باسابقه تاریخی و فرهنگی عمیق و چند هزارساله خود فرزانگان بسیاری را به خود دیده است، در حوزه روانکاوی نیز فعالیتهای بیشماری از طرف افراد غیر روانکاو و روانکاوان خود خوانده انجامشده است که به دلیل عدم صلاحیت در این حوزه بهصورت خودآگاه و ناخودآگاه در جهت تحریف روانکاوی عمل کردند...
جمع بندی
انسان در طول تاریخ و از دیرباز به دنبال کشف راز و رمزهای درون خود بوده است و آموزه های دینی و فلسفی که محصول تجربه هزاران ساله بشر است به گوهری در درون انسان اشاره کرده است که همیشه در هاله ای از رمزوارگی مکتوم بوده است و دغدغه انسان همیشه این بوده است که پرده از این بعد نهان و غیب وجود کنار نهد و رخ حقیقت وجود خویش را به نظاره بنشیند و به اقیانوس دانشی ناب و بیکران دست یابد اما همیشه در کشف روشی که بتواند به این هدف بزرگ دست یابد حیران و سردرگم بوده است.
با مرور تاریخچه روانشناسی و روانکاوی می توان دریافت روانکاوی مبتنی بر تجربه بشر و به دنبال کشف حقیقت در اعماق وجود است و کاملاً مرتبط با سوابق تجربی و معرفت شناختی است و نیاز به یک روش تحقیق اصولی و اخلاقی است، در مقابل روانشناسی و روانپزشکی و شاخه های مرتبط با آنها، بر تفکر منفعت گرایی و نتیجه گرایی منطبق است که حاصلش تولیدات فست فودی است که مصرف کنندگان را از خود واقعی به دور و با معیارهای جامعه مصرفی همخوان می سازد، پژوهش آنها بر خلاف تحقیق در اعماق وجود، فقط به سطح آگاهی و رفتار به عنوان اشتراک انسان و حیوان می پردازد. حاصل این دو فرایند یکی در جهت عشق به حقیقت و دیگری در جهت عشق به منفعت عمل می کند. پس دور از انتظار نخواهد بود که در دنیای مدرن اکثر سرمایه ملت ها در جهت برجستهسازی و تقویت روانشناسی و ایجاد موانع و تحریف روانکاوی عمل کند. بنابراین مسیر روانکاوی بر خلاف مسیر روانشناسی و روانپزشکی، نیازمند اشتیاق به حقیقت است و تنها طالبان واقعی میتوانند به آن دستیابند و محقق این مسیر تا زمانی که به انتهای آن نرسد، صلاحیت و معرفت عمل روانکاوی را نخواهد یافت، حال انکه صلاحیت فرد در روانشناسی، مشاوره، رواندرمانی و روانپزشکی، مدارکی است که توسط گفتار دانشگاهی اعطاء می شود.
منابع
کدیور، میترا(1388). مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم. انتشارات اطلاعات. چاپ دوم. ۱۳۸۸.
انجمن فرویدی(1398). مبانی آموزش داده شده در کلاس های آشنایی با فروید و لکان، ، دوره چهل یکم و چهل دوم
فوکو، میشل(1387). مراقبت و تنبیه. ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی
حبیب زاده مهدی (1397). مترجم کتاب کودکی را می زنند، مجموعه مقالات زیگموند فروید.
یووال هراری (1396). کتاب انسان خردمند ترجمه نیک گریگین، محمدرضا جعفری، زهرا عالی، نشر نو.
فروید، زیگموند(1910). مقاله روانکاوی وحشی ترجمه لیلی افتحی و تصحیح به وسیله دکتر میترا کدیور.
کدیور، میترا(1397). سخنرانی روانکاوی و دین. دانشگاه شهید بهشتی، سایت انجمن فرویدی
کدیور، میترا(1397). سخنرانی نقد فرهنگ جنسی در ایران. دانشگاه شهید بهشتی
کدیور، میترا(1381). درسنامه درباره مقاله نارسیسم زیگموند فروید. سایت انجمن فرویدی
کدیور، میترا(1381). درسنامه سایکوآنالیز و Pass. سایت انجمن فرویدی
کدیور، میترا(1381). درسنامه پایان روانکاوی و عمل. سایت انجمن فرویدی
کدیور، میترا(1381). درسنامه روند Pass. سایت انجمن فرویدی
فروید زیگموند (۱۹۳۳). سخنرانیهای آشنایی با روانکاوی، سخنرانی ۳۴ توضیحات، کاربردها و راهکارها، {این مقاله توسط مرجان پشت مشهدی، خدیجه فدائی، پرویز دباغی و فرزام پروا ترجمه و زیر نظر دکتر میترا کدیور در جلسات مورخ ۸۴/۲/۳- ۸۴/۲/۱۰- ۸۴/۲/۲۴- ۸۴/۲/۳۱ و ۸۴/۳/۷ کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان ایشان تصحیح گردیده است}. سایت انجمن فرویدی
منصوره اردشیر زاده(1393). همدون دوره و گردش نزدیک. سایت انجمن فرویدی
زهرا نوعی(1393). »روانکاوی« کوتاه مدت، سایت انجمن فرویدی.
زهرا نوعی(1393). آنچه می خواهید بدانید، ادامه »روانکاوی« کوتاه مدت. سایت انجمن فرویدی.
نینا کراینیک(2017). مصاحبه الکساندغ ژیلبغ (Alexandre Gilbert) با نینا کراینیک (Nina Krajnik) روانکاو و فیلسوف اسلوونیایی، بنیانگذار «انجمن روانکاوی لاکانی اسلوونی» و موسسه آکهغون (Achéron) لیوبلیانا ترجمه به فارسی توسط هادی یوسفی.
بروس فینک(1997). مقدمات بالینی در روانکاوی لاکان اصول نظری و تکنیکی. ترجمه رضا سویزی-تورج بنی رستم 1397.
مسگری، احمد علی اکبر.، ساعتچی، سید محمد مهدی(1392). تحول زیبا شناختی در فلسفه هنر هگل. دو فصلنامه فلسفه شناخت(145-127)، پژوهشنامه علوم انسانی شماره 1/96.
قمشه ای، الهی. مجموعه سخنرانی های در مورد هنر، زیبای و حقیقت. سایت اسرار ماورا.
جان کلمن(2009). کتاب تاویستوک، اشراف سیاه ترجمه عباس کسکنی، ناشر هلال. چاپ1393
کامران مرادی(1396). نقاطی که لاکان هگلیست. سایت انسان شناسی و فرهنگ.
تری ایگلتون (۱۳۸۳)، مارکس و آزادی، ترجمه علیاکبر معصومبیگی، آگه، شابک ۹۶۴-۳۲۹-۱۰۰-۶
شهریار وقفی پور(1395). تلی از تصاویر شکسته: زیگموند فروید، اسلاوی ژیژک، ژاک آلن میلر و ... نشر چشمه.
مرجان پشت مشهدی(1393). آنالیز سمپتوم های جامعه علمی ما. سایت انجمن فرویدی.
کدیور، میترا(1380). درسنامه روانکاوی در انتانسیون و روانکاوی در اکستانسیون. سایت انجمن فرویدی.
زهرا نوعی(1394). برای فروید هیچ ثمربخشیای جز ثمربخشی اخلاقی متصور نیست. سایت انجمن فرویدی.
مهدی سبز(نامشخص). بررسی و نقد کتاب اخلاقیات امرواقعی کانت، لاکان. http://phthjo.ihcs.ac.ir/article اگنس، واردا (2017). "چهره ها مکان ها" فیلمی مستند محصول کاگردان فرانسوی که دارنده جایزه اسکار است.
زهرا محمودی(1395). انجمن فرویدی اجازه نخواهد داد سیب سرخ روانکاوی به دست چلاق انجمن روانشناسان بیفتد.
Lacan, Jacques.(1992). The Seminar. Book VII. The Ethics of Psychoanalysis, 1959-60. Trans. Dennis Porter. London: Routledge.
Freud, Sigmund. (1923). Certain Neurotic Mechanisms in Jealousy, Paranoia, and Homosexuality. (Internat. Journ. Psycho-Analysis, vol. iv, April,.
Freud, Sigmund. (1937). Analysis Terminable and Interminable. Int. J. Psycho-Anal., 18:373- 405.
Klein, Melanie. (1984). Envy and Gratitude and Other Works 1946-1963. London: The Hogarth Press
Dylan Evans .(1996). An Introductory Dictionary of Lacanian Psychoanalysis
Lacan, Jacques. .(1957-1956) "La relation d'objet" in Écrits.
Lacan, Jacques.)1962–1963(, Tenth Seminar, "L'angoisse,"
Lacan, Jacques.(2001). The Mirror Stage as Formative of the Function of the I", in Écrits: a selection, London, Routledge Classics; p. 5
Freud, Sigmund.(1914g). Errinern, Wiederholen und Durcharbeiten (Weitere Ratschläge zur Technik der Psychoanalyse, II). Internationale Zeitschrift für ärtztliche Psychoanalyse, 2, 485-491; Remembering, repeating and working-through. SE, 12: 147-156.
Freud Sigmund.(1925). “Negatiom,” On Metapsychology: NEGATION Standard Ed. 19, 235-2
[1] . در اینجا منظور از اخلاق، Moral است و باید آن را ازethic جدا دانست(این تفکیک بهوسیله لکان و از طریق مربیان کلاسهای آشنایی با فروید-لکان انجمن فرویدی نقلشده است)
[2] . برگرفته از کتاب مکتب لکان مبتنی بر اینکه ژویسانس که به کلام در نیاید به شکل سمپتوم تکرار میشود
[3] . برگرفته از دیدگاه لکان نسبت به اخلاق
[4] . منظور از فضائل در این بخش: اعمال و گفتارهای تکلیف محورانه و انجام آیینهای معنوی و مذهبی است که بسیار همخوان با رفتارهای نورتیک واری است که فقط به همانندسازی ظاهری و سطحی قانع هستند و بهصورت خودآگاه و ناخودآگاه از عمیق شدن و رادیکال شدن به همان فضائل اجتناب میکنند
[5] . برگرفته از ارتباط بین سوپرایگو و اید مبتنی بر روانکاوی فروید-لکان
[6] . برگرفته و استنتاج از ایدههای میشل فوکو فوکو میگوید که هر رابطه اجتماعی، یک رابطه قدرت است. اما، او یادآور میشود که هر رابطه قدرت، الزاماً به سلطه ختم نمیشود. از نظر او، قدرت در اجتماع مدرن، نظامی از روابط مبتنی بر دانش (شبکه دانش-قدرت) است که فرد را در درون خود جا میدهد. به این معنا که فرد، همزمان که شناخته میشود (در دفاتر خارجی ثبت میشود یا از درون خود را مطابق هنجارها و دانش تحمیل شده از سوی اجتماع میفهمد و طبقهبندی میکند) یا تحت نظام دانشهایی چون پزشکی، روانشناسی یا آموزش قرار میگیرد، مرئی میشود و به این ترتیب، تحت سیطره قدرت قرار میگیرد
[7] برگرفته و استنتاج از حسادت و رشکی است که مورد اشاره فروید، کلاین و لکان بوده است
[8] برگرفته از مفهوم هگل مبنی بر اینکه (واژه بهمثابه مرگ شئ/چیز) که از اسلاوی ژیژک نقلشده است
[9] . برگرفته و استنباط از کتاب انسان خردمند که تحول انسان را در سیر تاریخ توضیح میدهد
[10] برگرفته از کلاسهای آشنای با فروید و لکان در مورد اخلاق و امر واقع
[11] . سوره مبارکه الإسراء آیه ۳۶
وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا
ازآنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چراکه گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
[12] . برگرفته و استنتاج از سخنرانیها، درسنامهها و کتاب مکتب لکان خانم دکتر کدیور
[13] . منظور از انقیاد و منیّت، همان حالت وابستگی و اجبار اعمال تحت اوامر ساحت خیالی و نمادینی لکان است
[14] . غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست(حافظ) ، القید کفر ولو بالله ( قید کفر است ولو نسبت به خدا)
[15] . فاش میگویم و از گفته خود دلشادم/ بنده عشقم و از هر دوجهان آزادم(حافظ)
[16] . برگرفته و همخوان با سخنرانی دکتر میترا کدیور در باب عشق{ مسئلهی دیگری را که میبایست بر آن تأکید کنم این است که در مورد زنان عشق جایگاه رفیعی را در به وجود آوردن خود ژوئی سانس بازی میکند. ژوئی سانس زن نه بر اساس سائق بلکه بر اساس عشق است}
[17] . همی گویم و گفتهام بارها / بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی ست در کیش مهر/ برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور/ ندارند کاری دلافگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل / نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان/ میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوه ها / چه حلاج ها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار/ مگر توده هایی ز پندارها
ولی رادمردان و وارستگان / نبازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزاده اند/ بریدند از دام جان تاره (علامه طباطبایی)
[18] . منظور از من همان ایگو است که وهمی و تحریف گری آن مورد تأکید لکان بوده است
[19] . برون از خود اشاره به فرافکنی دارد که موردنظر و تأکید روانکاوی است
[20] . اشاره به اهداف ایگو که جزء پیروزی از طریق جنگ و جدل بر اساس رشک و حسادت ، اهداف دیگری متصور نیست(برگرفته و استنتاج از ساحت خیالی لکان و مقاله برخی مکانیسمهای نورتیک ها در مورد حسادت، پارانویا و همجنس خواهی فروید و نظریه کلاین در مورد رشک و حسادت)
[21] . اشاره به نارسیسم و همانندسازی ظاهری نوروتیک ها با نام پدر دارد که بهصورت ناخودآگاه مدام در حال دور زدن آن هستند
[22] . نقل مضمون از این گفته دکتر میترا کدیور مبنی بر اینکه در پایان روانکاوی کل انرژی صرف کار و دوست داشتن میشود
[23] . اشاره به اختگی و تسلیم به معنی واقعی کلمه دارد که ممکن شدن آن سخت و بدون پایان روانکاوی تقریباً غیرممکن است
[24] . افرادی مانند محمد صنعتی، گوهر همایون پور و فرزام پروا که با این عالمان همانندسازی ظاهری دارند ولی نمیخواهند بهصورت کامل زیر بار کلمه بروند و بهصورت خودآگاه و ناخودآگاه دست به تحریف کلمه میزنند. اسناد بخش بزرگی از این انتسابها و تحریفها در سایت انجمن فروید موجود است.
[25] . برگرفته و استنتاج از مقاله تکرار، یادآوری و حلوفصل( Remembering, Repeating and Working-Through) فروید و کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور
[26] . برگرفته از سخنرانی میترا کدیور که میگوید: برای لکان روانکاوی همیشه دارای پایانی است و آن موقعی است که آنالیزان از میان فانتاسم عبور کرده باشد. برای لکان این تنها معیار پایان روانکاوی است که میبایست در جریان Passe محک زده شود. در صورت موفقیت در این جریان است که آنالیزان سابق بهعنوان روانکاو امروز شناخته میشود.
[27] . منظور خودشناسیهای است که از طریق روشهای TA یا بعضی از رویکردهای روانشناسی مانند رویکردهای پویشی برجسته شده است.
[28] . همخوان با این گفته فروید " درواقع، روانشناسی فردی ربطی به روانکاوی ندارد، اما وقایع خاص تاریخی، منجر به ادامه حیات انگلی آن به خرج روانکاوی شده. تعیینکنندههایی که ما به این گروه از مخالفان نسبت دادهایم در مورد پایهگذاران روانشناسی فردی در حد محدودی کاربرد دارد. خود نام آن نادرست است و به نظر میرسد محصول دستپاچگی است. ما نمیتوانیم بهکارگیری مشروع این واژه بهعنوان آنتیتز «روانشناسی گروه» را که با آن تداخل میکند، بپذیریم؛ بهعلاوه، کار خود ما تا حد زیادی و از اساس به روانشناسی افراد انسان مربوط است".
[29] . عین پاراگراف برگرفته از کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور است
[30] . موضوعی که در فرایند روان درمانی و ریکردهای ایگوساکوژیست ها برای درمان جویان رخ می دهد(برگرفته و استنباط از کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور)
[31] . برگرفته از درسنامههای پایان روانکاوی و عمل دکتر میترا کدیور
[32]. برگرفته از بیان لکان "آنجایی که من فکر میکنم، نمیتوانم بگویم من هستم و آنجایی که میتوانم بگویم من هستم، فکر نمیکنم." در مقابل این ایده دکارت که میگوید: "من فکر میکنم پس هستم" نقل از دکتر کدیور در کتاب مکتب لکان
[33] . مانند روان پویشی کوتاهمدت یا رویکردهای تحلیلی یونگ، آدلر و ایگو سایکولوژیست ها
[34] . لازم به ذکر است تلاشهای روانکاوان واقعی مانند ژاک لکان، ژک آلن میلر و میترا کدیور(بخصوص در ایران) کمک و نقش وافری در جهت حفظ روانکاوی اصیل داشته است.
[35] . منظور از افراد و گروهها: مافیا، کاسبان روان و روانکاوان وحشی است که مورداشاره انجمن فرویدی است
[36] . اشاره به تحریفهای است که فروید در مقاله آنالیز با پایان و بدون پایان از آن نام میبرد(مانند: ریزوینیسم، حذف، تحریف)
[37] . نمونههای از انتساب به خود و تحریف فروید-لکان را میتوان در سایت نیما قربانی مشاهده کرد که بهوسیله زهرا نوعی و منصوره اردشیر زاده شناسایی، برجسته و موردنقد قرارگرفته است
[38] . عین پاراگراف در سخنرانی روانکاوی و دین دکتر میترا کدیور نقلشده است
[39] این تعریف در سخنرانی روانکاوی و دین از دکتر میترا کدیور نقل شد
[40] . برگرفته از کتاب مکتب لکان
[41] . برگرفته از کلاسهای آشنایی با فروید- لکان و کتاب مکتب لکان
[42] . برگرفته از سخنرانی روانکاوی و دین دکتر میترا کدیور
[43] . ارجاع به سایت انجمن فرویدی
[44] اشاره به ایگو سایکولوژیست ها و درمانگران پویشی کوتاهمدت مانند حبیب الله دوانلو
[45] . اشاره به شعارهای ایگو سایکولوژیست ها، روابط-ابژه ها، نو فرویدین ها و روان پویشی کوتاهمدت
[46] . همخوان با آیه (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛ آیا شما به پارهای از کتاب ایمان میآورید و به پاره کفر میورزید؟؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود).
[47] . برگرفته از سایت انجمن فرویدی و شعار لکان مبنی بر بازگشت به فروید
[48] . مانند محمد صنعتی، گوهر هماینوپور، فرزام پروا... که خود را روانکاو میدانند ولی مشخص نیست بر چه اساسی این کلمه را به خود نسبت میدهند
[49] . به نقل از نینا کراجنیک(Nina Krajnik)
[50] . برگرفته از سمینار اخلاق لکان و نظر خانم دکتر میترا کدیور در مورد امر واقع و قانون در صورتجلسه انجمن فرویدی
[51] . برگرفته از مقاله نفی فروید مبنی بر اینکه متریال واپس زده با نفی آن در خودآگاهی حضور مییابد
[52] . برگرفته و استنباط از مفهوم نورتیک و پرورت مورداشاره فروید و لکان به نقل از متون انجمن فرویدی و بروس فینک
[53] . برگرفته از مفهوم ظلم از نگاه قران و امام علی (ع) به نقل از سایت انجمن فرویدی
[54] . مانند تسلا که مورد ظلم ادیسون قرار گرفت یا فروید که مورد ظلم روانکاوان وحشی همعصر و حتی هماکنون قرارگرفته است
[55] . برگرفته از مفهوم هنر از منظر هگل و سخنرانیهای الهی قمشهای در مورد هنر
[56] . به کارگردانی اگنس واردا فرانسوی
[57] . برگرفته از رویکرد مارکس و لکان نسبت به انسان و عمل آن
[58] . برگرفته از آموزشهای کلاسهای آشنایی با فروید- لکان انجمن فرویدی
[59] . برگرفته و استنباط از آموزشهای کلاسهای آشنایی با فروید- لکان انجمن فرویدی و کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور
[60] . اشاره به رویکردهای شناختی-رفتاری و رویکردهای موج سوم روانشناسی
[61] . اشاره به کنگره روانکاوی و رواندرمان پویایی که بهدرستی اسم سیرک بر آن گذاشتهشده است، زمانی که صلاحیت نباشد، هدفی جزء نمایش نمیتوان بر آن متصور شد.
[62] - اشاره به کارگاهها، همایشها و پروژههای تحقیقاتی دارد که سالیانه در دانشگاه و برون دانشگاه در حوزه روان انجام میشود ولی ازآنجاییکه مجری آنها خالی از صلاحیت هستند، جزء حیفومیل بیت مال و پر کردن جیب خود این متخصص نماها نیست
[63] شعاری که مبنی بر عقلانی بودن در رویکردهای شناختی-رفتاری و رویکردهای موج سوم روانشناسی مورد ارج قرار میگیرد
[64] .اشاره به عمل اصلی سایت انجمن فرویدی که رأس سایت آنها به قلم درآمده است
[65] . اشاره به افراد هیستری و وسواسی که بهعنوان ساختار نورتیک ها دستهبندی میشوند
[66] . اشاره به روانکاوان وحشی و خود خوانده که بدون اینکه به پایان آنالیز شخصی خود رسیده باشند خود را روانکاو مینامند
[67] . اشاره به تفکر میشل فوکو مبنی بر اینکه قانون برعکس تصور که مدافع و عادل حقوق اکثریت باشد حافظ اقلیت قدرتمند، ثروتمند و متخصصان خاصی مانند حوزه درمان شده است
[68] . سکسوالیته آن نیرویی است که از اعماق وجود آدمی، از سائق برمیخیزد و در جستجوی ارضای خود بهسوی دنیای خارج پر میکشد و میگردد و میچرخد و میپوید و چون هیچ ابژهای را در شأن خود نمییابد چارهای جز والایش ندارد و هر آنچه را که فرهنگ و مدنیت است بنا مینهد و باز مینالد و میموید و میگرید و اگر موفق به والایش نشد، سمپتوم تنها راهحل باقیمانده است(سخنرانی دکتر میترا کدیور، 1378).
[69] . برگرفته از مفهوم اجبار به تکرار فروید
[70] . برگرفته از مفهوم ایگو و وهم فهم آن در نظر لکان و اشاره به مفهوم خودشیفتگی موردنظر در مقاله نارسیسم فروید
[71] . برگرفته از ارائه مقاله آنالیز با پایان و بدون پایان فروید در کلاسهای آشنایی با فروید- لکان در انجمن فرویدی
[72] . برگرفته و استنباط از سخنرانی دکتر میترا کدیور در مورد نقد فرهنگ جنسی در ایران
[73] نقل به مضمون زهرا محمودی از درسنامه دکتر میترا کدیور که در جلسات آشنایی با فروید و لکان خوانده شد.
[74] . کتاب «مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم»، دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات ۱۳۸۱، صفحه ۲۲
[75] . برگرفته از کتاب مکتب لکان خانم دکتر کدیور
[76] . اشاره به آیه کتاب مقدس به نقل از لکان و قران مبنی بر اینکه چشم دادیم نمیبینند و گوش دادیم نمیشنوند.
[77] . برگرفته از کتاب اشراف سیاه نوشته جان کلمن و تأکید و برجستهسازی خطر این سازمانها از سایت انجمن فرویدی
[78] . برگرفته و استنباط از کتاب مکتب لکان خانم دکتر کدیور
[79] . برگرفته و استنباط از کتاب مکتب لکان خانم دکتر کدیور
[80] . عین پاراگراف از متن اخطار ریس انجمن فرویدی(دکتر میترا کدیور) است
[81] . اشاره به شهید مطهری و سایر عالمان که دسترسی به متون اصلی و بدون تحریف در حوزه روانکاوی و روانکاوان واقعی را نداشتند
[82] . این مفهوم برگرفته از شعار اصلی لکان مبنی بر بازگشت به فروید و آموزههای انجمن فرویدی است
[83] . یادآور جمله معروف فروید که میگوید واپس زده بازمیگردد
[84] . یکی از این اشخاص بهنام اوحدی نام دارد، روانپزشکی که خود را یکی از شاگردان محمد صنعتی معرفی می کند و اخیراً همه شاعران مانند سعدی، حافظ و بزرگان تاریخ را به داشتن سکس با پسر بچه ها و همجنسبازی متهم می کند: https://www.youtube.com/watch?v=MewGlI63oDs
[85] . ارجاع به مقاله روانکاوی وحشی فروید
[86] . https://freudianassociation.org
[87] . https://freudianassociation.org/دکتر-میترا-کدیور/
[88] . https://wapol.org/en/acercaamp/anuario/Template.asp
[1] . نوشتههای این متن متأثر از کتاب، سخنرانیها و درسنامههای خانم دکتر میترا کدیور و مقالات و نوشتهها اعضای انجمن فرویدی و معلمان کلاسهای آشنای با فروید-لکان انجمن فرویدی است، باوجود اینکه تمام تلاش بر این بود تا با توجه به مطالب، ارجاع داده شود ولی بخش بزرگی از مطالب ممکن است به تصور نویسندگان این مقاله به قلم خودشان باشد ولی در اصل متأثر از افراد مذکور یا عالمان دیگر است.
متن کامل مقاله در وبسایت جرح کلام موجود است: http://kelamekalam.blog.ir/
- ۹۹/۰۶/۱۱
سلام آقا ماذافازا ؟!
ما متوجه نشدیم ارتباط لکان شیاد وقیح که مراجع رو ده سال می تیغه و هیچ مسئولیت روشنی برای روانکاو قائل نیست با اخلاق چیه؟
منحرف کننده روانکاوی کیه جز لکان و لکانی ها ؟ از آدمی که جلسه ای مثلا یه تومن یا حتی پونصد تومن میگیره و هیچ ضمانتی برای هیچ چی نداره بی اخلاق تر کیه ؟ کی گفته فست فود همیشه بده و غذایی که آماده شدنش انقدر طولانیه که ای بسا طرف از گرسنگی بمیره خوب ؟
کی گفته منفعت و لذت چیز جدا از اخلاقه که بیشینه کردنش بخواد به بی اخلاقی منجر بشه ؟
تاتننپ