درسگفتار روان-درمانی: جلسه چهارم
سوال: ماورر میگوید فروید ما را از نسل روانرنجورها رهانید و نسل جامعه ستیزان را به ما بخشید. در ادامه میگوید از لحاظ روانکاوی هیچ اراده آزادی وجود ندارد و فرد نباید مسئولیت کارش را قبول کند. آیا این گفته درست است یا نه و به چه شکلی بررسی میشود؟
پاسخ: آیا حالت مقابلی که متصور میشوند، حالتی است که در آن اراده و اختیار هست؟! آیا آن حالت مقابل روانکاوی، شامل اعمال، رفتار و کرداری میشود که در آن هیچ اثری از ناخودآگاه وجود ندارد؟ زمانی که صحبت از اراده و اختیار میشود خودش دلالتهای مختلفی دارد و ممکن است برای دو فردی که این دو واژه را به زبان میآورند معنای واحدی نداشته باشد. نمیتوانید در خصوص اراده و اختیار و آزادی صحبت کنید و ادعایی داشته باشید چون حدود آن اصلا مشخص نیست و مثلا محدودهای از یک تا ده ندارد که بگوییم کاملا مشخص و عینی است و در ذهن همه آدمها یکسان است.
ضمنا ناخودآگاه امری مربوط به گذشته و آینده نیست چون اگر ناخودآگاه را امری مربوط به گذشته و آینده بدانید آن را توضیح و تعریف میکنید و به آن محدوده میدهید. در نتیجه آن تعریف، معنا و محدوده، مربوط به همان آدم میشود. این مربوط به دنیای درونی و خود این فرد میشود که روانکاوی را به این شکل دیده، معنا کرده و به خودش حدود داده است و نهایتا هم در محدوده معنا و حدودی که به خودش داده، این حرف را به خودش زده در صورتیکه قبل از فروید هم روان رنجوری و جامعه ستیزی وجود داشته است. این موضوع نشان میدهد ارتباطی که بین فروید و ماورر شکل گرفته به این شکل بوده؛ ماورر فروید را به یک محتوا و معنا کاهش داده است.
امر ناخودآگاه همان چیزی است که رخ میدهد و الان وجود دارد. چیزی نیست که در گذشته رخ داده باشد یا در آینده قرار است اتفاق بیفتد؛ همین الان حضور دارد ولی حضور آن به شکلی است که شما متوجه آن نیستید. ناخودآگاه به شکل یک سمپتوم حضور دارد. وقتی میگوییم به شکل سمپتوم یعنی شما نمیتوانید آن را تعریف کنید و اینجا است که تعریف کردن و حدود دادن یک چیز بیهوده میشود. این سمپتوم باید رمزگشایی شود و تا زمانی که سمپتوم به هدفش نرسد رمزگشایی نمیشود. به طور مثال این سمپتومی که در حوادث و بحران اخیر در ایران رخ داده، چیزی نیست که با تعریف، حدود دادن، معنی کردن و برخوردهای مختلفی که میشود بتوان آن را آشکار کرد. البته بگویم که این سمپتوم مربوط به همه طرفهای درگیر است و باید یک تحولاتی رخ بدهد تا رمزگشایی شود و این سمپتوم کارکرد خودش را از دست بدهد. یعنی این سمپتوم و مجموعه عواملی که باعث به وجود آمدن آن شده، باید به آن اهداف و نیاتش برسد و رمز گشایی شود. شاید این پروسه زمان ببرد و سالها طول بکشد ولی آن موقع است که دیگر این سمپتوم وجود ندارد. پس ناخودآگاه چیزی مربوط به گذشته و آینده نیست که مثلا شما بگویید قبلا جامعه ستیزی نبوده و از زمانی که فروید آمده، جامعه ستیزی به وجود آمده است. اتفاقا اگر بخواهیم گفتههای ماورر را بررسی کنیم، او فروید و روانکاوی را مربوط به یک مقطع زمانی میبیند که موجب تحریک و به وجود آمدن جامعه ستیزی ... شده است. روانکاوی همواره حضور دارد و همین الان هم حضور دارد. اگر روانکاوی را ناخودآگاه ببینیم، ناخودآگاه همین الان هم حضور دارد؛ در گفتمان من و در شرایط درون و برون از من هم حضور دارد، فقط به شکل سمپتومی است که بخش زیادی از آن رمزگشایی نشده و اهداف و نیات خاص خودش را دارد.
سوال: نقاط ضعف روانکاوی چه بودهاند که باعث شکلگیری موجهای دوم و سوم در روانشناسی شدهاند؟
پاسخ: یک علم واقعی فقط میتواند جزئی از یک واقع را روایت کند. دلیل اینکه به روانکاوی و فروید نقص و ایراد وارد میکنند این است که چه راویان روانکاوی و چه افرادی که بیرون از روانکاوی هستند، روانکاوی را یک دانش محتوایی فرض میکنند. در این صورت به این دانش محتوایی نقص هست چون فکر میکنند چنین محتوایی برای همه افراد دیگر هم مصداق پیدا میکند. مثلا توضیح و تداعی من در ارتباط با سوالات شما میتواند راهانداز سوالاتی دیگر در شما شود ولی زمانی که این محتوا در جاهای دیگر به همین شکل استفاده شود، دیگر فقط به عنوان یک محتوا استفاده میشود نه به عنوان یک تلنگر. حرفهای من اینجا به عنوان یک راهانداز است و جای دیگر یک محتوا است که نامتناسب با جایش عمل میکند. محتوای روانکاوی فروید در ارتباط با آنالیزانهایش بوده که در ارتباط با همانها هم درواقع راهانداز بوده است. معلوم است که همان محتوا را اگر عینا بیاوریم روی افراد دیگر پیاده کنیم، عمل نمیکند.
اما فروید و روانکاوی مساوی ناخودآگاه و تداعی آزاد است. تداعی آزاد و ناخودآگاه را هر جایی استفاده کنید متفاوت از محتوای ثابتی است که در موارد مختلف استفاده میکنید. وقتی به جای محتوای ثابت از «روش» استفاده کنید و آن را در مورد هر سوژهای به کار ببرید، آن سوژه خودش را بالا میآورد. با روش تداعی آزاد است که محتوای متفاوتی بیرون میآید و ارتباطی که بین آنالیزان و آنالیست رخ میدهد یک ارتباط جدید است که همان زمان به وجود میآید و منجر به یک حدوث جدید میشود.
سوال: از کسی که در سال ۲۰۲۲ در حال استفاده از مکتب روانکاوی است چه کاری بر میآید که پیرو همان مکتب روانکاوی باقی بماند؟ آیا نیاز هست تغییراتی به آن بدهد که جوابگوی نیازهای مراجعان باشد؟
پاسخ: ارتباط روانکاوی با زمان خطی نیست که قدیمی گردد! و یک مخزن اطلاعات نیست که نیاز باشد به آن اضافه یا کم شود.
برخی موجهای دیگر روانشناسی که در تقابل با روانکاوی به وجود آمدهاند، تقابلهای واقعی هستند و برخی دیگر صوری و ساختگی. در فضای جامعه هم همینطور است و تعدادی از تقابلها واقعی هستند و برخی دیگر صوری و ساختگیاند. در پروسه درمان یکی از تقابلهای واقعی همین رفتاردرمانی است که جزئی از واقع را روایت میکند. ولی برخی درمانها ساختگی و ظاهری هستند، دزدی و تقلبیاند. یک چیزی به وجود میآید به اسم یک درمان جدید و میبینید که همه چیزش دزدی است و فقط کلمات را عوض کردهاند. در جامعه و فضای سیاسی هم گاهی میبینید تقابلی که روبروی هم هستند واقعیاند و هر کدام جزئی از واقع را روایت میکنند. یعنی موضعی که اتخاذ کردهاند بخشی از واقع را روایت میکند. مثلا تقابلی که الان در ایران رخ داده، از بابتی میتوان گفت واقعی است و هر کدام بخشی از واقع را روایت میکند، ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم. حالا اینجا آن فضای تقلبی و ساختگی میخواهد بیاید و خیلی چیزها را ماست مالی و پنهان کند و دروغ بگوید.
در جاهای دیگر هم مثل اروپا، آمریکا و کشورهای مختلف ممکن است این تقابلها را ببینید که در ظاهر با هم مشکل دارند ولی زیرزیرکی، زد و بند میکنند و با هم بده و بستان دارند. ظاهرا موضعشان باهم فرق میکند ولی درواقع در یک طرف هستند!
سوال: آیا تعارضات بین فردی را بر اساس روانکاوی میتوان حل کرد؟ مثلا براساس ناخودآگاه جمعی یا روش تحلیلی یونگ میتوان آن را حل کرد؟
پاسخ: در علم واقعی وعده و وعید به آینده و استناد به گذشته باعث میشود شما یک چیزی را کم داشته باشید و آن اینکه نمیتوانید دیتا را رمزگشایی و کشف کنید و روی آن کار کنید. فکر نکنید که فقط یونگ درباره ناخودآگاه جمعی صحبت کرده، اولین بار فروید بود که درباره موهبتهای اولیه صحبت کرد. اینطور نیست که فکر کنید این یک موضوع جدیدی بود و فقط یونگ درباره آن صحبت کرد اما یونگ بیشتر مطالعاتش را روی همین فضا گذاشت و دانش ارزشمندی هم به دنیا ارائه داده است. اما میخواهم این را بگویم که وقتی صحبت از یک امری میشود، حالا ناخودآگاه یا ناخودآگاه جمعی، باید رد پایش را در حال پیدا کنید و دیتای شما باید اینجا باشد. وقتی میگویید «ناخودآگاه یعنی چه؟»، کدام یک از اینها ناخودآگاه است پس وعده و وعید به آینده و استناد به گذشته فقط یک نوع فرار است؛ فرار از اینکه وقتی نمیتوانی نشانه، دیتا و سرنخ آن را اینجا و اکنون پیدا کنی تا در مورد آن شروع به صحبت و رمزگشایی کنی و نمادینش کنی، به کلام تبدیلش کنی و به آن عینیت ببخشی، مجبور هستی گریزی به گذشته یا آینده بزنی. مثلا فرض کنید مواقعی که من نتوانم جواب سوال شما را بدهم، آن موقع استناد کنم به مسائل زیستی یا بگویم آینده مشخص میکند.
سمپتومها مبهم و نامشخص هستند؛ بخشی از آن در دسترس است و بخشهای دیگر نیست و اتفاقا کارکرد علم هم همین است که از آن بخشی که مشخص است شروع کند و به بخشهایی که نامشخص است و همین الان حضور دارد برسد و آنها را رمزگشایی کند. یعنی شما وقتی میگویید ناخودآگاه جمعی، اگر منظورتان این است که در گذشته است، شما نمیتوانید روی آن کار کنید ولی اگر منظورتان این است که اینجا حضور دارد، باید رمزگشایی شود. اینجا است که واقعیت علمی پیدا میکند و امکان حرکت شما وجود دارد تا بتوانید رمزگشایی کنید.
وقتی صحبت از موقعیت «بین فردی» میشود باید بدانیم که اصلا سمپتوم در ارتباط با دیگری معنی پیدا میکند. شما هیچ سمپتومی ندارید که تک نفری باشد حتی اگر فردی در یک جزیره دورافتاده باشد، سمپتوم او در ارتباط با یک دیگری است که وجود دارد؛ همان کسی که در ذهن او است.
وقتی یک حیوانی ایده، ذهن و کلمه ندارد، وارد یک جنگ فیزیکی میشود و در نهایت هم آن جنگ به صورت فیزیکی تمام میشود، ولی کلمه است که این طرف و آن طرف خودش را دارد و در پایان جنگ هم حضور دارد و فعال است. پس نمیتوان گفت روانشناسی و روانکاوی و تخصص در حوزه روان، امری فردی است؛ دیگری وجود دارد. حتی آن خودشیفتهای که در تنهاترین حالت، گمان میکند دارد به خودش فکر میکند، این به خود فکر کردن هم به این معنا است که یک دیگریای وجود دارد و او در قبال آن دیگری پاسخ میدهد که من فقط به خودم فکر میکنم.
سوال: آیا روانکاوی جوابگوی همه سوالات مراجعان هست یا به کدام سوالها بهتر پاسخ میدهد؟
پاسخ: مراجعی که جواب و راه حل میخواهد به درد روانکاوی نمیخورد. روانکاوی کسی که خودش بخواهد راه بیفتد را راه میاندازد. مراجع روانکاوی با سوال میآید و میخواهد شما به او پاسخ دهید. ممکن است روانکاو از او بپرسد «چرا پاسخ میخواهی» و اگر مراجع یک سوال دیگر در ذهنش ایجاد شود و به دنبال پاسخ این سوال باشد، چنین فردی میتواند مراجع روانکاوی شود. ولی اگر مراجع سوالی در ذهنش ایجاد نشود و هنوز اصرار به دریافت پاسخ و راه حل داشته باشد، تحمل روانکاوی را نخواهد داشت و باید برود سراغ درمانهایی که از قبل پاسخهای آماده دارند.
- ۰۱/۰۸/۱۸