درسگفتار انگیزش و هیجان: جلسه اول
سوال: متخصصان روان برای درمان مراجع باید روی انگیزه تمرکز داشته باشند یا هیجان؟
پاسخ: درست است که هیجان بیشتر دیده و گفته میشود و تظاهرات بدنی دارد و معمولا برای مداخلات، روی هیجان کار میشود ولی منشاء و انگیزه و رانهها مهمتر هستند. برای مداخلهٔ درمانی، خواه ناخواه مجبوریم از هیجانات شروع کنیم. وقتی از هیجانات سخن میگوییم، فکر نکنید مؤلفهای جدا از زبان و کلام است. وقتی میگوئیم رانه که اسمش را انگیزه میگذاریم و هیجان یا پیامد که دسترسی به آن بیشتر است، به این معنی نیست که بین انگیزه یا هیجان فاصله هست و انگیزه قبل است و هیجان بعد، اتفاقا از درون اینها میخواهد بوجود بیاید و رمزگشایی شود. قبل و بعدی نداریم!
سوال: چرا کلام نمیتواند هیجان را کامل وصف کند؟
پاسخ: انگیزهها مخفیتر هستند نه اینکه نمادین شده باشند بلکه انگیزه به میانجی بیان نقصان هیجانات حادث میشود، در نتیجه هیجانات بیان شده وصف کاملی از آدمی نیستند. اگر از مادری که تازه بچهدار شده بپرسید چه حس و حالی داری؟ اگر بگوید «داغونم»، دسترسی بیشتری به انگیزههایش دارد ولی معمولاً مادران میگویند خیلی شاد و سرحال هستند. واقعیت این است که مادران کلی تجربه درد، و محدودیتِ آزادی، مسئولیت و تعهد دارند اما اگر مورد پرسش قرار گیرند، هیجانات منطبق با سنجههای حاکم را گزارش میدهند!
وقتی فرد به انگیزههایش برسد قادر میشود نواقص بیان هیجان خود را ترجمه کند. درمانگر باید در ارتباط با هیجانات موضع تحریککننده داشته باشد تا تفسیرکننده چرا که تفسیر موجب بستن و متوقف کردن تداعی دنیای درون مراجع میشود. مثل بچهای که مشکل خواندن و نوشتن دارد و به همراه آن ترس، اضطراب و کمرویی تجربه میکند و برای درمان، دارو میدهند یا یک مربی برایش میگیرند که طرز خواندن و نوشتن را آموزش بدهد و نهایتا با روشهای مختلف آموزشی_روانشناسی، کودک را محدود میکنند که درست تلفظ کند، بخواند و بنویسد. ولی مسئله اصلی هنوز باقی است؛ کودک در ظاهر درست تلفظ میکند و درست میخواند و مینویسد، نشانههای ظاهری برطرف شدند ولی هیجانهای پوشاننده رمزگشایی نشدند تا مشخص گردد کودک مذکور چه میخواست! گاه مداخلات بسان یک سرکوب عمیق عمل میکند.
اگر سمپتومها پابرجا است یعنی تفسیرها/تحلیلها کارآمد نیستند! یعنی بحران موجود که یک شکل آن بروز هیجانات است، فراتر از تفسیرهای طرفین است.
نظر دانشجو: در برنامههای علمی، نظریات آسیب شناسی اجتماعی و اقتصاددانها در بررسی اغتشاشها، از منظر اقتصادی مشکل وجود دارد و این اعتراض و بحث جدید با بحث و اعتراضهای قبلی کاملا متفاوت است چون موضوعش زن است و در تمام شهرهای دیگر هم جریان دارد و از سطحی به سطحی دیگر شناور است. باید این مشکل و مسأله حل شود و اگر دولت فقط به واکنشها میرسید؛ واکنشی که به قضیه دامن میزند ... باید توجه کنید چه کاری کردید که مردم این کارها را کردند، چیزهایی که نمیبینید و نمیگوئید.
پاسخ: این تفسیرها، جدید نیستند. تحلیل و تفسیر زمانی که مطرح میشود در سوژه مقابل نفوذ میکند حتی اگر طرف مقابل ظاهرا قبول نکند، از این رو سادهانگاری است که تصور کنید تحلیلهای موجود راهگشا هستند ولی چون عملی نمیشوند مشکلات حل نمیشود! تمام نظریات موجود به عملیات درآمدند ولی راوی ناکافی سمپتومها بودند! از این رو هنوز امر کلام در روایت ساحت سمپتوم ناقص است!
نه تنها اقتصاددانها، جامعهشناسها و روانشناسها هم در مورد بحران ایران! نظر میدهند، بلکه بیرون از ایران هم فیلسوفها... خیلی نظر دادند ولی نظراتی است که درجا میزنند!
نظریهپردازان در یک دام درجا میزنند، فکر میکنند حرفهای آنها گوش شنوا ندارد، حال آنکه حرفهای آنها همان بار اولی که مطرح میشود به عمل درمیآید!
اینکه میگویند طرف گوش شنوا ندارد، در مورد خود گوینده مصداق دارد! اجبار به تکرار به همین دلیل است!
سوال: گفتید در رابطه با هیجانها نیاز به صبر است. لطفا توضیح دهید که این صبر در رابطه با طول درمان است یا بازه زمانی برای درمان که مراجع فکر کند و هیجانات کنترل شود؟ منظورتان از صبر چیست؟
پاسخ: نمیتوان در مورد صبر هم چنین ترجمهای داشت و گفت مثلا سه روز، سه جلسه، ... صبر میکنیم منظور این است که در مورد آن الگو و ایدهٔ قالب که در ذهنتان هست صبر کنید. ممکن است فرد در همان جلسه اول شروع به حرف زدن در مورد سمپتومش کند. صبر درمانگر در رابطه با مدلها و الگوهایی است که میخواهد سریع پاسخ بدهد. درمانجو نه تنها الگوها را شنیده بلکه در تکرار آنها است که با سمپتومش سراغ درمان آمده است!
نکته: هیجانات، مثل زبان رسمی است و انگیزهها زبان اولیه دارند؛ باید بین این دو تمایز قائل شوید! هیجانات به خصوص آنچه آشکارا ظاهر میشود تقلیدی است، ولی فرمت بیرونی از روایت انگیزهها ناتوان است.
سوال: اگر مراجعی زبان مادریاش با درمانگر یکی نباشد و درمانگر اصطلاحات زبان مراجع را نداند آیا تاثیری بر ارتباط بین مراجع و درمانگر دارد؟!
پاسخ: بستگی دارد ارتباطی که درمانگر با درمانجو از لحاظ کلامی گرفته ارتباط رسمی باشد یا ارتباط اولیه که خیلی با هم تفاوت دارند. حتی اگر درمانجو با درمانگر همزبان باشد اما حضور درمانگر حضوری محتوایی باشد موجب بستن تداعی درمانجو خواهد شد. قرار است درمانجو از سطح رسمی فراتر رود!
سوال: آیا نیازی به یاداشت برداری محتوای جلسات درمان هست؟
پاسخ: اغلب به درمانگر توصیه میشود یادداشت برداری کند، این توصیه از همان ایده که آدمی نمیشنود بلند میشود! اموری که قرار است یاداشت برداری شود از جمله همان موانعی است که نمیگذارد سمپتوم رمزگشایی و نمادین گردد!
سوال: افرادی را دیدهام که متولد آمریکا یا کانادا بودند و خیلی احساس غرور داشتند؛ دو خواهر که یکی متولد ایران است و احساس بدی داشت ولی خواهری که متولد کانادا است، خیلی احساس خوبی داشت. فهمیدم به بچههایی که در کانادا یا آمریکا از ابتدا به مدرسه میروند گفته میشود که باید همیشه احساس غرور و افتخار داشته باشید چون کانادایی یا آمریکایی هستید. آنها درجهبندی میکنند و فرد متأثر از این درجهبندی احساس متفاوتی پیدا میکند. خواهری که شرقی بود احساس خوبی نداشت و جوانان هم متأثر از این قضیه هستند که ای کاش ما در ایران متولد نمیشدیم و از ایرانی بودن متنفر هستند.
پاسخ: اگر بخواهیم این احساسها را رمزگشایی کنیم از دل هرکدام چیزهای متفاوتی بیرون میآید و نمیتوان چیزهای مشترکی پیدا کرد. افتخار ملی_مرزی یک هیجان است و این هیجان ناگفتههای زیادی در خود دارد، تحلیلهای ناقص زیادی منباب آن موجود است به خاطر همین چنین سمپتومی پیچیدهتر میشود! گویی این امتیازدهی به زندگی ماشینی و صنعتی گره میخورد! نه اینکه زندگی سنتی بهتر باشد، اتفاقا زندگی ماشینی پیآمد همان زندگی سنتی است!
از این رو "زندگی" هنوز یک خوانش رسمی_هیجانی است!
- ۰۱/۰۸/۲۵