تداعی آزاد

درس‌گفتار روان-درمانی: جلسه پنجم

شنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۲۲ ق.ظ

پرسش: روانکاوی برای چه اختلالاتی مفید است؟!
پاسخ: روانکاوی با سوژه سرکار دارد یعنی فاعلیتی که می‌خواهد در مورد سمپتوم خود بداند!
در روانشناسی و روانپزشکی گویی اختلال جدا از سوژه انسانی فرض می‌شود! به همین دلیل تقسیم‌بندی می‌شود که کدام درمان برای کدام اختلال مفید است! و بدون در نظر گرفتن فاعلیت فرد او را به متخصص مربوطه ارجاع می‌دهند!
حال آنکه در روانکاوی به درخواست و پرسش درمانجو اهمیت داده می‌شود و مهم نیست فرد چه علامت و اختلالی داشته باشد، کافی است در پی اضطراب خود باشد، بخواهد بداند و در مورد سمپتوم خود یک سوال جدی داشته باشد که موجودیت سمپتوم‌اش برای چیست؟!
اگر مشکلی هست اما خود مراجع نمی‌خواهد بداند و منتظر است تا دیگران بگویند چه کاری کند، نمی‌تواند آنالیزان روانکاوی باشد! روانکاوی از همان زمانی که فرد می‌خواهد مسئولیت درخواست خود را به عهده گیرد آغاز می‌شود و "ارجاع بیمار" به روانکاوی بی‌معنی است.
از این رو درمان با ابژه‌ و روانکاوی با سوژه سر و کار دارد.
پرسش: مگر درمانی هم هست که مسئولیت پذیری در آن مهم نباشد؟!
درست است که در درمان‌های روانشناسی و روانپزشکی... بر تعهد و مسئولیت‌پذیری درمانجو تاکید می‌شود ولی آنچه در عمل رخ می‌دهد چیز دیگری است!
در اکثر این درمان‌ها بر اساس چارچوب از پیش‌تعیین‌شده عمل می‌کنند و تقریباً از ابتدا مشخص است که قرار است درمانجو به کجا برسد! هرچند در واقع امر، ممکن نیست ولی برخورد با آدم به شکل یک ابژه است تا سوژه!
حتی در دیدگاه خردگرایی فلسفی یا امور سیاسی هم نوع برخورد با آدمی براساس سنجه‌های منطقی (قیاسی_استقرایی_تجربی) است که اگر فرد از آن عدول کند کنار گذاشته می‌شود!
شعار آزادی... اجازه آزادی نمی‌دهد، از این‌ رو رفتار مهم‌تر از نظر است، فرق بین شعار آزادی و تداعی آزادی هم در این است!

پرسش: درمان بدون سنجه و معیارهای اخلاقی چگونه ممکن است؟
پاسخ: امور اخلاقی که حاکم بر دنیا است اولاً بر اساس تجربه بشر بوده و دوماً بر اساس چیزهایی که افراد می‌دانستند، از این‌ رو آنچه که نمی‌دانستند، زمان حال و آینده را در بر نخواهد گرفت! به همین خاطر است که اخلاق آدمی مدام در تروما است.
درمانی که امکان این را نداشته باشد آدمی را با  این سه حوزه (نادانسته‌ها، حال وآینده) مواجه سازد دائماً در تروماست!
از این رو مهم است که کسی که در موضع درمانگر قرار دارد بر چه امری تکیه دارد، بر سنجه‌های از پیش تعیین شده یا هیچ!
پس یک درمان واقعی هم اضطراب‌زا و هم تروماتیک است! چون یک مواجهه‌سازی واقعی است.

پرسش: آیا اضطراب انواع دارد؟!
پاسخ: تقسیم‌بندی اضطراب تنها بر اساس داده‌های اضطراب‌زا ممکن است، برای مثال وجودگراها می‌گویند داده‌هایی که مرتبط با مرگ، آزادی، ارتباط و انسانیت باشد اضطراب‌زا است!
از این رو چنین تقسیم‌بندی‌ای ‌ بر اساس داده‌های شناسایی شده است، حال آنکه اضطراب به امور نامشخص مربوط است.
این بدفهمی در حوزه روانکاویِ مبتنی بر محتوا! هم به وفور رخ می‌دهد، زمانی که محتوای اضطراب‌زا مشخص می‌شود، کسانی که بر چنین فرض‌هایی تکیه دارند در فهم ناخودآگاه درجا می‌زنند!
در یک درمان واقعی از پیش مشخص نیست که قرار است با چه اموری مواجه شد، از این رو اضطراب نه تعریف‌پذیر و نه تقسیم‌پذیر است.
پرسش: هر کلامی کمک کننده است؟
پاسخ: بین نمادین‌سازی و وراجی تفاوت است، قضاوتی که مبتنی بر داده‌های از پیش‌تعیین‌شده باشد عین بی‌عدالتی است!
 نمادین‌سازی پر از اضطراب و لکنت است!
از آنجایی که وراجی مبتنی بر داده‌های از پیش‌تعیین‌شده است می‌تواند بسیار سلیس، روان و مقبول اجتماع باشد! ولی راوی واقع نباشد.

 

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۲)

کلام شما در بیان تفاوت وراجی و نمادین سازی حاوی نکات قابل تاملیست👌

فارغ از بحث روانکاوی و اتاق درمان که جایگاه خاص خودش رو داره حتما با انسان هایی برخورد داشته ایم که در کلام کردن فاقد روانی و سلاست گفتار هستند و حتی هنگام صحبت کردن همراه لکنت فشار و اضطراب خاصی هم قابل مشاهده هست که از قضا بیشتر به دل مینشیند!

و اما درباره نظر شما در باب تروماتیک بودن اخلاق،

تفاوت هست بین مفاهیمی چون دین،اخلاق ،معنویت که گاه در جایگاه یکسان و مشابه برداشت میشن 

به نظرم اخلاق از آن رو ممکن است تروماتیک برداشت شود که در جایگاه خودش معنا نگیرد و قطعا بحث در این باب طولانی خواهد بود

ولی حتی اگر اخلاق رو به دودسته کلی خوب و بد هم تقسیم کنیم باز از فطرت انسان بلند میشود که فطرت نقطه اشتراک همه انسانها در همه زمانها و مکان هاست با هر رویکرد، دین و گرایشی

فطرت و به تبع آن اخلاق  انسانِ این دنیایی به حکم انسان بودن و زندگی در این دنیا در باب گذشته،حال واینده و البته نادانسته ها ،هم قابل پیش بینی است و هم ارزیابی 

بنابراین اخلاق فی نفسه و بالذات  تروماتیک نیست

و حتی نیازی به انتقال ندارد ، و اما نوع فهم آن آموزش آن به عنوان مهمترین نوع انتقال بشر به هم نوع و کاربرد آن تروماتیک شده و به انحطاط کشیده شده است.