درسگفتار انگیزش-هیجان: جلسه دوم
پرسش: چرا هیجانات تغییر میکنند؟
پاسخ: هیجانات جنبه پوششی دارند و با توجه به شرایط و موقعیتهای مختلف تغییر میکنند. فرض کنید یک نیروی نهانی در فرد هست که میل دارد به جای نفر اول، نفر دوم شود؛ بنابراین وقتی در شرایطی قرار میگیرد که نفر اول میشود، ظاهراً هیجان مثبت نشان میدهد چون دنیای بیرونی انتظار دارد کسی که نفر اول شد، از خود شادی نشان دهد اما در نهان ناراحت است و شاید نزد دوستان صمیمیاش آن ناراحتی را نشان دهد. پس هیجان با توجه به موقعیتهای مختلف ممکن است تغییر کند.
انگیزهها که همان رانهها (drive) علت و عمیقتر هستند، به راحتی تغییر نمیکنند مثل همین حوادث اخیر؛ خیلیها گفتند که این بار حتما یک اتفاق جدی میافتد ولی واقعیت این است که شما فقط هیجانات را میبینید، مشخص نیست که انگیزههای نهانی آدمی اصلاً میخواهد این اتفاق بیفتد، سیستم عوض شود یا نه! به همین دلیل رانهها تعیین کننده هستند نه چیزهایی که ما در ظاهر میبینیم. چیزی که در ظاهر میبینیم با توجه به مقاطع مختلف عوض میشود.
پرسش: تغییر و تحول بنیادین در انگیزها چگونه رخ میدهد؟
پاسخ: باید در ساختار زبان تغییرات اساسی رخ دهد. خیلی از شما ممکن است ظاهراً این رهبرها را دوست نداشته باشید ولی عمیقاً آنها را بخواهید. در مورد خیلی از مسائل دیگر در زندگی هم همینطور است. ممکن است مثلاً اعتراض کنید و بگویید همسرم را نمیخواهم ولی مهم این است که شما در آن رابطه هستید یا نه؟! هرچقدر هم اعتراض کنید ولی اگر در آن موقعیت بمانید نشان میدهد انگیزه نهانی (Drive) شما چیز دیگری میگوید.
هیجانات با فانتزیها خیلی ارتباط دارند و برای تغییرات عمیق، نیاز به تغییرات نمادین است. انقلاب اسلامی یک تغییرات نمادین بسیار طولانی داشت و یک شبه به وجود نیامده بود؛ رانههای نمادین علت بودند تا رانههای فانتزیک. این به این معنی نیست که این اتفاقاتی که میافتند جدی نیستند ولی اگر بخواهیم تغییرات نمادین ایجاد شود باید پروسه خیلی طولانیای را طی کنند. از این رو اینطور نیست که افرادی که آن طرف سیستم هستند حتما میخواهند بمانند. حتی شاید طرف مقابل بیشتر بخواهد سیستم بماند تا طرفداران سیستم. در واقع از نهان میگوئیم نه از ظاهر؛ اصلاً یک فردی که های و هوی کرد که فلان چیز را نمیخواهد، نه تنها به دنیای بیرونی اعتراض میکند، در واقع به دنیای درون خود هم اعتراض میکند؛ یعنی فردی که شعار میدهد و میگوید مرگ بر فلان آقا، بخشی از فرد این را میگوید و بخش دیگر او که در درونش است علیه آن هم اعتراض میکند درحالیکه نمیتواند آن بخش را ببیند و نتیجه انعکاسش در بیرون را میبیند.
اینکه کدام رفتارتان براساس انگیزههای نهانی شما رخ میدهد بستگی به ماندگاری آن رفتار دارد. ممکن است سر کلاس بشینید ولی خوابتان ببرد یا یک ترم بگذرد ولی چیزی یاد نگیرید، از دانشگاه مدرک بگیرید ولی آخرش هم چیزی حاصل نشود، تحت تاثیر دوستتان قرار بگیرید و کلاس زبان بروید اما چند روز دیگر همه چیز یادتان برود. اما زمانی هست کسی علاقهای ندارد اعتیاد داشته باشد ولی درگیرش است، فردی به همسرش، دوستش علاقهای ندارد ولی درگیرش هست، فردی یک تیک دارد که میگوید دوستش ندارم ولی همیشه با او هست؛ خب، کدام را باید باور کرد؟ چیزی که ماندگار است! پس در واقع ماندگاری شاخصهای است که بر اساس آن میتوانید حدس بزنید که رفتار عمق دارد یا نه؛ یعنی چیزی درون شما هست که موجب نگهداری همسر، اعتیاد، دوست، تیک و ... میشود و برای شما کارکرد دارد. ممکن است بهانه بیاورید که فقط به خاطر بچهام ماندم، اما بچه هم بزرگ شود و برود ممکن است باز هم نتوانید از او جدا شوید.
مراجعی را میبینید که تمام موهایش را کنده است. بر اساس اصل خاموشی رفتارگراها، دستش را برای چند ماه گچ میگیرند و وقتی باز میکنند دوباره همان کار را ادامه میدهد. شما وضعیت این فرد را چگونه تبیین میکنید؟!
سوال: بعضی انگیزههای اساسی انسان از جنس و مشابه حیوانات خزنده و سرد هستند اما هیجانهای دیگری هم مشابه حیوانات دیگر و گرم میباشند. این خونگرمی و خونسردی یعنی انگیزههایمان سرد و هیجانها گرم هستند؟
پاسخ: گرم بودن هیجانات در ارتباط با دیگری معنا مییابد و ثانویه است اما انگیزهها بیشتر فردی و اولیه هستند و قابلیت بیان ندارند. مثلاً درست است که میل جنسی از طریق ابژه بیرونی ارضاء میشود ولی دیگری اجازه نمیدهد زیاد در موردش حرف بزنیم!
درست یا غلط انگیزهها با موارد عمیق زبانشناختی گره خوردند که نسبت به تغییر مقاوم هستند! امتزاجی از گرمی و سردی!
سوال: میتوان گفت ممکن است انگیزهها براساس امیال و یا قسمتی براساس شناخت و قسمتی براساس پیوندجویی و یا سایر روابط اجتماعی باشند و در واقع انگیزههای درونی به این شکل تقسیم شوند؟
پاسخ: موانع و حدود مثل دین با امیال اولیه گره خوردند؛ پروسهای است که از زمانهای پیشین با ما بوده و بر هر انسانی تاثیر گذاشته است. ممکن است بگویند دین یک چیز شخصی است و مهم نیست و بعد میبینید در همه جا هست. مانند روانشناسی که الفاظ و کلمات عوض شدهاند اما همان مباحث در کتابهای روانشناسی هست و فقط از لحاظ لفظی و اسمی تغییر کردهاند زیرا عمیقتر هستند و با عمق وجود انسان ارتباط میگیرند. موضوع درست و غلط نیست بلکه مسأله بودن است و زمانی که باشد خودش تأثیر دارد.
در اعتیاد هم فرد از لحاظ جسمی جدا میشود ولی از لحاظ روانی وابسته میماند. مثلا فرض کنید فرد از خانواده جدا شده و فاصله گرفته ولی نمیتواند تحمل کند. اعتیاد را به جای آن ابژه قرار میدهد زیرا فضای اعتیاد یک نوع فضای روابط اولیه و یک نوع واپسروی است. در خیلی مواقع میگویید چرا معتادها این همه نترس هستند، در خیابان میمانند و ... ، ولی ظاهر قضیه این است که بیرون مانده درحالیکه به ابژههایش وابسته است مثل بچهای که اضطراب جدایی دارد و نمیتواند از مادر فاصله بگیرد. این فرد از لحاظ جسمی از مادرش جدا شده ولی از لحاظ روانی چسبیده به ابژهای که خیلی شبیه مادرش است.
سوال: کسانی که راحت میتوانند با این شرایط کنار بیایند چه ویژگیهایی دارند؟ مثل افرادی که از ایران خارج میشوند، زندگی تشکیل میدهند و دیگر هیچ تعلقی نسبت به ایران ندارند.
پاسخ: این افراد از لحاظ روانی جدا شدهاند. این جدایی فقط کار خودشان نیست بلکه یک پروسه زمانی طولانی را طی میکند. مثلا اگر خانواده این فرد را بررسی کنید میبینید که از لحاظ سیستم تربیتی خیلی متفاوت بودهاند و اجازه فاصله گرفتن بچه را میدادند. از بچگی از لحاظ کلامی کلی دیتا به خوردمان میدهند مانند امنیت، ملیت، وطن و ...، اینها چیزهایی است که کلی دیتا دارد و لینک میشوند با بسیاری از چیزهای تعصبی و غیرت و ... . ممکن است فردی که خیلی راحت جدا میشود فضای تربیتی متفاوتی داشته باشد و خیلی مسائل و دیتاها به آن لینک نشده باشد که راحت میرود و جدا میشود.
سوال: بچههایی که در کودکی آموزش زبان داشتهاند آیا تاثیری در ارتباطات اجتماعی و یا فن صحبتشان دارد؟
پاسخ: اصلاً یادگیری یک زبان دیگر راحت نیست چون روان خیلی اجازه نمیدهد. اگر فردی خیلی راحت زبان دیگری را یاد میگیرد، روانش آمادگی قبلی دارد. ممکن است باهوش باشید ولی روانتان به یادگیری زبان مقاومت نشان دهد. مثلا اگر از لحاظ روانی به خانواده وابستگی زیادی داشته باشید ممکن است از لحاظ یادگیری زبان دیگر، خیلی مشکل داشته باشید حتی اگر یاد بگیرید یادگیری سمپتوماتیک خواهد شد!
سوال: افراد خارج رفته در آنجا اعتراض میکنند که چرا در کشور خودمان زیرساختها برای همه یکسان نیست که همه بتواند استفاده کنند و اعتراضشان از این جهت است که چون در کشور خودم این امکانات را نداشتم، به کشور دیگری رفتم؟ آیا اعتراض آنها واقعی است؟!
پاسخ: اگر شعارها یکسان بود حدس بزنید که در آن شعارها سوژگی وجود ندارد اما اگر شعارها یکسان نباشد و تولیدات مختلف و پشت سر هم دارد نشانگر نمادین بودن است و امکان دارد تغییرات اساسیای ایجاد کند.
شاید همان فرد سایکوتیک که لخت در حال نماز خواندن است تناقض ما را یک جا به تصویر میکشد!
برای شما عجیب نیست که خیلی از این اعتراضات.. در تاریکی یا فضاهای خاص و شلوغ و درهم و برهم رخ میدهد؟ در واقع اینجاها یک لحظه نماد از هم میپاشد و وا میدهد؛ متوجه میشوید که خودتان هم رُلهای دیگری داشتید اما آگاه نبودید. اینجاست که واقعاً در شخصیت مطمئنتان شکاف میافتد. اما سایکوتیکها اینطوری نیستند و همه را با هم زندگی میکنند. درواقع شما هم یک سایکوتیک هستید ولی بخشی از زندگی خود را میپوشانید و پنهان میکنید درحالیکه یک سایکوتیک چیز پنهانی ندارد و همه را چه خوب و چه بد با هم زندگی میکند.
مرز مشخصی مابین انگیزه و هیجان در سایکوتیکها نیست که تحلیل خارجی/داخلی داشته باشند! از این رو وجود چنین تمایزی دلالتی بر شید آدمی است!
- ۰۱/۰۸/۲۹