نقد به درمان!
پرسش: چرا انقدر به درمانهای روان-شناختی/پزشکی نقد وارد میکنید؟!
تداعی: انسان امروز، در موضعی قرار گرفته است که به شکلهای مختلف با استاندارهای حوزه روان روبرو شده است، برای او دیگر مواجه با متریال جنسی و منطقیسازی افکار و تنظیم احساسات و یا معنادهی وجودی-فلسفی پاسخگو نیست! و در عین حال نمیتواند تا ابد در خواب ناشی از داروهای روانپزشکی باقی بماند.
نه استاندارهای علمی و نه موعظه دینی نمیتواند کارکرد سابق را داشته باشد، مشوقهای زمینی و الهی نیز برای او در حال رنگ باختن است، گویی خدای زمین و زمان برای آنها بازتولید سابق را ندارد!
بازخوانی گذشته یا رنگ و لعاب دادن مدرن نیز نمیتواند سوژه در حال مرگ را زنده کند.
خود-کشی درجهان پیشرو رو به فزونی است، چرا که سوژه امروز نه تاب سازش با متریال اکسپایر شده را دارد و نه میتواند زایش جدید را تاب آورد!
زایش مشابه(رباتهای هوشمند..) نیز نمیتواند کارساز باشد، چرا که برحسب تجربه، آدمی منزجز از لذت نیابتی است!، ترس از هوش مصنوعی نیز نشان از همین تکانه ناخودآگاه است، در واقع او میگوید بالاخر هوش مصنوعی را هم نابود میکند!
اینجا دقیقاً همان زمانی است که موجودیت «دیگری» ضرورت مییابد، چرا که نه امکان بهرهکشی سابق است و نه میتوان بیتفاوت به دیگری در حصار خود، زنده باقی ماند!
- ۰۲/۰۵/۰۷