اخلاق در روانکاوی!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
خالق برای اولین بار اثری را تولید میکند و مخلوق برای مصادره کردن آن اثر، حد و حدود اخلاقی مینویسد!
پرسش مهم این است که چگونه روانکاو-ی که از دل پاراپرکسیهای زبانشناختی، آنهم دست و پا شکسته «حقیقت» را برون میکشد، با سنجههای ظاهری به مبارزه با مافیا و منحرفان اخلاقی میرود؟!
امر اخلاقی در ساحت روانکاوی، تنها و تنها به میانجی تداعی آزاد ظهور و بروز دارد و مشکل اخلاقی نیز دقیقاً آن زمانی پیش میآید که مخلوق به مسند قضاوت میرود!
کلید واژهها: روانکاوی، اخلاق، خالق، مخلوق، تداعی آزاد، دشمنی
دشمنان در جهت فاش کردن فریبکاری یکدیگر عمل میکنند تا دوستان با همدیگر. دوستان در جهت پنهان کردن خود و دیگری عمل میکنند. دشمنان واقعی اگر با هم کلام کنند نتیجه بهتری حاصل خواهد شد، متاسفانه در دنیای امروزی عکس آن رخ میدهد، بطوریکه امروزه حتی دشمنیها نیز ظاهری و ساختگی است!
فرزند سایکوتیک ممکن است هر روزه به والدین خود پرخاشگری بدنی داشته باشد، پرخاشگری او به این دلیل بدنی و ظاهری است چون هنوز نمادین نشده است تا دشمنی خود را نیابتی نشان دهد، به بیان دیگر او ظاهراً هر روزه والدین خود را اخته میسازد ولی در واقع شکست خورده است، او حتی اگر مسلح به «زبان» شود فقط قاری بیانیهخوان است ولی با آن مانیفست بیگانه است!
این در حالی است که در فرزند بزرگسال یک نوروتیک، پرخاشگری بدنی و ظاهری نسبت به والدین رخ نمیدهد، چرا که او مسلح به زبان است تا به میانجی آن والدین را نیابتاً سلاخی کند!
از این رو، تحول یک سوژه با دشمنی واقعی با «غیر» گره میخورد نه برای از بین بردن دیگری بلکه برای کاستره شدن واقعی خود سوژه چنین حدوثی لازم است!
البته این دشمنیها نه تنها بر اساس پیشنویسهای از پیش تعیین شده نیست بلکه براس تداعی آزاد روانکاو-ی به تنهایی است، از همین رو روانکاو ارتش تک نفره است!
- ۰۲/۰۸/۰۲