امکان رابطه!
مهدی ربیعی[1]
چکیده:
با توجه به اینکه «روابط» از همان قاعده ارباب/بنده پیروی میکند و در طول تاریخ نیز رابطه مورد مناقشه و پیله بوده است، آیا بهواقع مابین دو آدم رابطه رخ میدهد؟! چنین رخدادی در رابطه درمانگر و درمانجو چگونه است؟!
این جریان در همه روابط حداقل در شروع تعامل قالب است، بخصوص در روابطی که دو طرف میدانند چه میخواهند! هر چند «خواستن» معمولاً به اسم یکی از طرفین نوشته میشود، تمنایی که اسامی خاص از آن میگریزند!
درمانجو کسی است که ظاهراً میخواهد ولی تمام تلاش درمانجو بر این است که متوجه شود درمانگر از او چه میخواهد تا بر اساس آن عمل کند، در چنین فهمی امنیت حاکم است ولی با دلزدگی همراه میشود که نهایتاً در مدت زمان بسیار کوتاه، رابطه نقطه میگیرد! هر چند اتمام درمان به اسم درمانجو تمام میشود!
در ساحت سیاسی-اجتماعی نیز چنین الگویی دلالت دارد، رابطه مابین مردم و رهبران با یک شور و هیجان غریبی آغاز میشود ولی از آنجایی که خواستهها پیشاپش مشخص است سرانجامی مشابه مییابد، اینجا هم اتمام رابطه به نام مردم تمام میشود!
حال پرسش مهم این است که چرا روابط مشخص و ظاهراً سالم عمری کوتاه دارند ولی روابط بیمارگونه طولانی و اتمام آنها تقریباً غیرممکن است؟!
واژگان کلیدی: رابطه، درمانجو، درمانگر، سیاست، روانکاوی، اضطراب، امنیت
کسی که در جایگاه گیرنده یا همان بنده قرار میگیرد و نمیفهمد که دهنده یا همان خدایگان چه میخواهد دچار اضطراب میشود، پس اضطراب به فهم از دیگری مرتبط است!
با اینکه اضطراب ظاهراً دردناک و ناخواستنی است ولی عمر آن رابطه را طولانی میکند حتی اگر یکی از طرفین آشکارا برچسب یک اختلال نامقبول مانند مرزی را یدک برد! خواسته و میل چنین فردی قابل شناسایی نیست و همین امر در ظاهر زوج دیگر را مضطرب میکند ولی ارضای ابدی است برای زوج سالم! به همین دلیل امکان جدایی برای آنها تقریباً غیر ممکن است حتی اگر ازدواج آنها قانوناً تمام شود!
از اینرو، امنیت با تمام ظواهر زیباشناختی عمیقاً خواستنی نیست!
اضطراب تنها امری است که میتواند قاعده ارباب/بنده را فرو بریزد و امکان یک رابطه را فراهم سازد!
در ساحت درمان و سیاست، هر دو طرف بعد از زمان کوتاهی میخواهند رابطه پایان بگیرد، درمانگر بعد از چند هفته دیگر چیزی ندارد که به درمانجو بدهد و درمانجو هم خواستههای درمانگر را فهمیده است! هرچند درمانگر و رهبران کماکان بر این وهماند که براساس خواسته و اشتیاق مردمان عمل میکنند! پس اتمام آن را با اسامی عام تمام میکنند!
اما جایگاه و خواسته روانکاو نامشخص است و همین امر آنالیزان را مضطرب میکند، اضطرابی که قرار است ترجمه و نمادین شود! پس هر جایی لازم باشد با اسامی خاص تمام میشود!
اینجا امکان یک رابطه فراهم میشود، با تمام احساس ناامنی که موجودیت دارد!
- ۰۲/۰۸/۲۲
دکتر از این پست لذت بردم به ویژه از سوالی که انتهای چکیده مطرح شد
ولی سوال
وقتی نوشتید اگر" لازم "باشد با اسامی خاص تمام میشود، لازم برای چی یا کی وقتی این جمله رو خوندم اتفاقا یه چهارچوب در ذهنم شکل گرفت.
لزوم ، قاعده از پیش معینی و گویی برای فرد یا جامعه معین برام تداعی شد که آنالیست با جایگاه مشخص ارباب اون رو تعیین کرده و نوشته بود
ولی انگار در پست، این جایگاه برده برای من قابل پذیرش بود،این یعنی شما یه پیام عمومی فرستادین و من تونستم خاص اونو بگیرم و لذت ببرم برام جالبه،فرستده عام گیرنده خاص!
نق نوق دیروزم هم فکر کنم از اینجاست وقتی فرستنده خاص نوشت گیرنده عام منو بلاک کرد
و به قول شما اون اضطراب ناب بیرون زد!