همه چیز دان!
مهدی ربیعی[1]
چکیده:
چه کسی همه چیز را میداند؟!
آدمی با همه آنچه که از آن وحشت دارد و مواجه با آن را نهی و نفی میکند، در نهایت با آن مواجه میشود، اما با تاخیر!
با همه آنچه که انحرافات میدانست مواجه شده و حتی برای آنها منطق و اخلاقیات دست و پا کرده است!
از نابودی محیط زیست میترسید که بسان یک میل به فرجام خود رسانده است!
همچنین از این وحشت دارد که به کنترل رباتهای هوشمند درآید و یا از طریق ابر بمبها نسل خود یا زمین را به نابودی نهایی برساند، که با روند پیشرو دسترسی به این امیال نیز دور از انتظار نیست!
ژوئیسانس در شکل اولیه خود به وحشیترین شکل ممکن در حال گسترش است و کانالیزه کردن آن ناممکن است!
ظاهراً چنین روندی اخلاقی نیست ولی اختیار آدمی بر آن است که از این روند عبور کند و تا جایی که ممکن است گسترش یابد!
واژگان کلیدی: همه چیز دان، دانستن، اخلاق، منطق، ژوئیسانس، انحرافات
در علوم انسانی و طبیعی، کانالیزه کردن انرژی روانی مورد مدح و ستایش است و تخطی از آن با عناوینی مانند حرص و طمع یا انحرافات... مورد بدگویی است!
و حتی سمپتومها یا نشانگان اختلالات روانی را ناشی از کاستره نشدن ژوئیسانس اولیه میدانند!
آموزش و درمان نیز در جهت اصلاح و محدود کردن آن انرژی عمل میکند! بماند که در نهایت خود این روشها به مرور اصلاح و تغییر مییابند!
چنین برخوردی تنها باعث یک شکاف عمیق در روان میشود تا آمال و امیال واقعی خود را با تاخیر زیاد ببیند!
سمپتومهای روانی نیز در جهت پر کردن همین شکاف عمل میکنند، به بیان دیگر آدمی با آنچه که نمیخواهد روبرو شود از طریق سمپتومها مواجه تعویقی دارد! پس سمپتومها خواستنی هستند و در برابر درمان و آموزش، مقاومت بالایی دارند!
همانطور که در مقالات پیشین گفتم زمان در ساحت خود-آگاه بسیار کشدار و ملالآور است، اختیار نیز با منطق همین ساحت مقاوم به تعریف است!
بنابراین، با تمام هایهوی علوم انسانی و طبیعی نمیشود از گسترش آدمی جلوگیری کرد!
آدمی با نابودی بخش بزرگی از خود در حال پخش شدن است! این روند یک اجبار از پیش تعیین شده نیست بلکه خواستنی است که آدمی نمیخواهد از آن چیزی بداند، پس اختیار نیز با همین ساحت قابل تعریف است!
همهچیزدانی با تمام نکوهشهایی که با خود به همراه دارد، وصفی نزدیک به واقع از آدمی است که در ساحت ناخودآگاه با سرعتی بسیار متفاوت در حال گسترش و نابودی حول و اطراف خود است!
- ۰۲/۰۹/۱۳
حالا به قول خودتون با علوم انسانی که نتونستن کاری از پیش ببرن! و باز سوالی که اینجا به ذهن میاد این هست که روانکاوی چجور با این پدیده برخورد می کنه؟🤔