تشخیص!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
چگونه یک روانکاو می تواند "بزرگ دیگری" خود را آنهم در یک جلسه، پرورت تشخیص دهد؟!
به همان شکلی که دخترک گریان نمیتواند X2 را از میان اجنهها تشخیص دهد!
تشخیص از جنس همان آزمایشهای علوم قریبه(نه غریبه) است که گاه بعد از صدها سال آزمون کماکان پر از شک و تردید است، بخاطر همین است که «زمان» در این ساحت کشدار است!
بسان همان سوژه وسواسی که در تشخیص "تن تتو دار" سردرگم و معوق است!
این تصور که روانکاو برای امر «تشخیص» صبر ایوب پیشه میکند، خندهآور است!
«صبر» دالی غریبی است که با مدلول خود هیچ سنخیتی ندارد بطوری که میتواند شاهد مرگ یک ملتی باشد ولی فقط تن نشاندار را سادیسم جنسی تشخیص دهد!
پس تداعی یک روانکاو میتواند بدون هیچ منطق بیرونی حتی در اولین برخورد به هدف بخورد، بخاطر همین است که میگویند ناخودآگاه از جنس روانکاو است!
واژگان کلیدی: آزمایش، تشخیص، روانکاو، صبر، ناخودآگاه، تداعی، پرورت، اجنه
حتی آنی که حق وتو دارد و ظاهراً به سریعترین تحولات مدرن مجهز است، به وقت سادیسمها، صبورانه عمل میکند و دیر انزال است!
پس اگر در اسم یا فامیل خود «صبر» دارید، ریشه در خمر دارید، بسان همان دوستی که برای وارطان تا مرگ خودش شاعری کرد!
اینجاست که هویدا میشود چرا آدمی در زمین بر علوم تجربی اصرار دارد و به تعویق میافتد ولی در جهانهای موازی در تحول است!
او ناخودآگاه میداند که درجا میزند، به همین دلیل دائماً تشخیص است تا دائماً نعوظ!
حتی برای دانشجوی پزشکی نیز عجیب است که چرا باید به لحاظ اخلاق پزشکی، قاتل زخمی را قبل از اعدام درمان کند، او دوست دارد که در موضع قاضی باشد تا درمانگر!
میبیند، امر تشخیص حتی میتواند درمانگر را نیز به سوراخ موش خود برگرداند تا ابدالدهر صبر توشه کند و اینجاست که صبر با احتکار نیز ارتباط مییابد!
برای آموزشجویان این حرف لکان بسیار خوشتر آماده است که روانکاو باید در آغاز آنالیز چند ماه مانند مرده فقط گوش باشد! حال آنکه نمیخواهند بدانند که زمان در نظم فرویدی، زمان ناخودآگاه است و آن چند ماه ممکن است در چند دقیقه حادث شود!
پس روانکاو، X2 را از میان اجنهها میخواند ولی آنالیزان برای شناسایی آن باید در تداعی آزاد باشند!
[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۲/۰۹/۱۸
اگه جاهای دیگه این پیج سوال بپرسم میشه مثل همون آیت اللهی که از زیبایی های ظاهری مث لاک زدن لذت می بره اما اینو قبول نداره و به روی خودش هم نمیاره، ولی از ی طرف دیگه هم فتوا میده که از این به بعد لاک و ناخن مصنوعی هم واسه وضو گرفتن موردی نداره! (توجیه عمل!)