تداعی آزاد

زندان و دندان!

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۴ ق.ظ

مهدی ربیعی[1]


چکیده

مثل یک فکاهی تراژیک می‌مونه وقتی نوچه‌ها به فکر نجات دادن یک «نابغه» هستند!

بسان همان فردی که از عرق کردن بدن خود شرمسار است ولی نمی‌داند که از شهوت زیادی است که آب از تن‌اش برون می‌زند!

تنها فرهوش زمان است که وقتی خواب می‌بیند دندان‌هایش فرو می‌ریزد برای کامجویی بیشتر تا خود زندان قلم می‌زند!

همانطوری که برای پدر چوپانش دندان‌گیر نبود و پیشاپیش برای کندن آنها پا پیش گذاشت!

بنابراین، خواب دندان و زندان تعبیر ندارد بلکه دلالت دارد همانند زن-دان چاقی که بجای قلم، طعام می‌خورد!


واژگان کلیدی: فکاهی، تراژیک، نوچه، نابغه، فرهوش، شهوت، رویا، دندان، زندان، تعبیر، دلالت

 

 

می‌بینید که فرو ریختن دندان بسان گسست واژه زندان (زن-دان)، زن را آشکار می‌سازد!

یاد حکومت زن‌ها در نظامی گنجوی افتادم که زندان نداشتند!

در روانکاوی، پیمان درمان با ناخودگاه زن بسته می‌شود حتی اگر منجر به گسست درمان گردد و درمانجو از پرداخت آن هزینه فراری باشد!

اشتیاق یک سوژه/روانکاو اگر واقعی باشد زمین و زمان در خدمت او عمل می‌کند!

حتی اگر "قاضی اعدام" طرف حساب او باشد با «ذوق» تمام به نفع آن «شوق» قلم می‌خورد!

از این‌  رو، یک مادر لاغر فرزندش را برای خورده شدن، چاق می‌کند!

 

 

 


[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۱)

تعبیر جالبی بود از واڙه زَن-دان و زندان،  شاید که  بتونیم ربیعی خوان بشیم اما نمیشیم!

زن چیزی را که می داند بر قلم میاره تا منجر به خودارضایی در دانش یا نگهداشت انال نشه هرچند بصورت ظاهری! علی رغم روانکاوی که غیبش می زنه و تداعی رو قلم نمی زنه!

حالا سوال اینجاست چه فرقی بین عشق🥰، شهوت🤤، اشتیاق😍 و میل🤗 در روانکاوی می تونه باشه؟! چطوره ی تداعی با این کلیدواڙه ها و واژه های هیستریک🤨 و وسواس🧐 داشته باشید...

 

این شکلک ها تداعی من هستن! گاهی اوقات شکلک ها و تصویرها بهتر تداعی رو نشون میدن تا کلام! و شاید ی هنرمند بخاطر این به هنر رومیاره که احساساتش رو باهنرش به بقیه بفهمونه ! اما حیف که زبان قاصره به هر نحوی که باشه...