دست به قلم!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
با پدر، دست به یکی شدهام تا گوشت برادران را زنده زنده بجویم و تا دیناش را درنیاورم ولکن قضیه نیستم!
تازه به این شعور دست یافتم که چرا در کتابت، برادران را بر-دار قلم میکنم، نهراسید یک لغزشی بود که قبلاً رخ میداد!
پیش رویم پدری است با لگن جراحی شده دراز-کش بر تخت که با سکوتی عمیق مرا مینگرد و تا به حرفش نگیرم کلامی نمیراند!
اینجاست که مجبوری با تمام پیچیدگی درونی به سادهترین شکل ممکن این جمله را طوطی-وار تکرار کنی: "من هم همینطور"!
تا اینکه بعد از یک جراحی دشوار و یبس شدید، برون میآید و وحشت مرا از آلات و اضافات خود فرو میریزد!
یک روانکاو طاقت بیمار مرددی که اشتیاق را قربانی میکند ندارد، حتی برای کسی که مرض خرج کردن پول دارد!
واژگان کلیدی: پول، بول، قلم زدن، روانکاو، اشتیاق، قربانی کردن، یبس، لغزش، دال
خنده پدر دال بر مرض بول-داری/پول-داری طاهر پاک نیت شد؛ به قول آن آنالیزان، دلقکیم که کون ملکه را در پاد-شاه میجوییم!
پرسش نازی این بود: چرا میگویند بعد سمبولیک آمده است تا ژوئیسانس را محدود کند؟!
پاسخ این است: ول نباشی!
بِجَوم را میتوانی به بجوییم بدل سازی ولی اگر بول را به پول تبدیل ساختی، بطور سم-بول-یک یک نازی تمامعیار میشوی!
فرق دو جنس را میبینی؛ آن نازی و این نازی!
اینجاست که عریان دیدن پدر، دله و دیوانگی تو را بالا میآورد تا به رقابت اولیه بازگردی!
ولی مرز مابین (هیستریک و روانکاوی) بهترین زمان برای دستیابی به فالوس پدرانه و سوراخ مادرانه است!
تازه اینجاست که میتوانی بدون هیچ دلزدگی شاهد دفع مدفوع آنها شوی!
گرچه آن یار دیرین در گیر و دار مزمن بودن بیماریاش میرود ولی هیچ ظنی به مجیک بودن این فهم من ندارد!
بسان همان فرزندی که در مبارزه با پسوریازیس بیخیال عشق و حال پدر با خاله-اش میشود!
برای قلم خوردن خودت آنقدر بیتابی که آرزوی فلج شدن مرا داری!
[1] . عضو هیات علمی روانشناسی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۳/۰۳/۱۶
اره درست فهمیدی تو روانکاو خوبی هستی
بی تابم
برای قلم خوردن ولی نه برای فلج شدن تو
هنوز سر حرفم هستم
مدل غربی و خارجیشو بلد نیستم که این عمق فرهنگی رو داشته باشه بنابراین باز تکرار میکنم یه یاعلی بگی حله
به نظرم تو همچنان فلجی
ولی یه فلج پر رو