تداعی آزاد

گزینه اصلح!

جمعه, ۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۶ ق.ظ

 

مهدی ربیعی[1]

چکیده

انتخاب اصلح کدام است؟!

همان‌هایی که مابعد آن نزاع خونین، پیروز(پی‌-روز)اند!

هر چند، شکست‌خورده‌ها ژست اخلاقی به خود می‌گیرند و خود را لایق‌تر می‌دانند ولی واقعیت نهفته این است که اگر آنها در محاسبات خود بی‌-راهه نمی‌رفتند بی‌رحم‌تر از خود نمی‌یافتند!

آنانی که در سطر سیاس-ت پیش-تازند، در معنویت نیز پیش‌-گامند، چراکه در خان هفتم همه را عمیقاً قانع می‌کنند که هیچ حریفی هم-تای آنها نیست!

پاد-شاهان اگر مولانا را از جهت سیاس-ت بالاتر از خود نمی‌یافتند، گوشی برای سخن-رانی او نیز نداشتند!

به میزانی که ارتباط آن دو برای عموم ناآشنا و غریب است برای آن روانکاو یکه-تاز ملموس و در دسترس است!

همخوانی تو با گزینه‌های اصلح‌، نمادین است حتی اگر به عمرت هیچ شراکتی در انتخاب-ات نداشته باشی!

واژگان کلیدی: انتخاب، اصلح، سیاست، معنویت، نمادین، مولانا، پادشاه، روانکاو، نزاع

 

 

ضیغم عزلت-گزین افتخار این را دارد که هیچگاه هم-رای و هم-رگ گزینه‌های انتخابی نبوده است!

آیا او به درجه انتخاب نرسیده است یا گزینه‌ها را اصلح نمی‌داند؟!

با وجود اینکه در هیات-علمی لانه گزیده است ولی در آراستگی ظاهر با پایین دست‌ترین همخوان است!

گویی، او هیچگاه زیر بار انتخاب تصویری نمی‌رود!

برعکس مولای زمان خود، که در معنوی‌ترین حالت خود سیاسی‌ترین انتخاب‌ها را دارد!

بی‌دلیل نیست که در اعماق وجودش همانند رهبر خود، می‌راند!

مولای بی‌سیاست و سیاست‌مدار بدون معنویت، تنها و تنها در شکل ظاهری قابل تصور است!

رهبران واقعی، آشکارا آن سه را بهم گره می‌زنند و تا جایی که راه داشته باشد پیش می‌روند!

علت ناموق بودن درمان-گران در ساحت بالینی نیز برمی‌گردد به همین موضوع!

 آنها کماکان در این وهم به سر می‌برند که می‌توانند خود را از سیاس-ت جدا ساخته و تافته جدا بافته باشند!

هرچند همین انتخاب نیز یک سیاست پیش‌پا افتاده است.

 

 

 

 

 

[1] . عضو هیات علمی روانشناسی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۲)

چون که حکم اندر کف رندان بود

 لاجرم ذوالنون در زندان بود

چون قلم در دست غداری بود

بی‌گمان منصور بر داری بود

چون سفیهان راست این کار و کیا

لازم آمد یقتلون الانبیا

یوسفان از مکر اخوان در چه‌اند

کز حسد یوسف به گرگان می‌دهند

ی سوال درمورد نام پدر ذهنم رو مشغول کرد. در خانواده ای که پدر یا مادر آنقدر سرد و بی روح هستن و سخت گیر و نقش جداساز رو یکی از اون ها اجرا می کنه، چرا باز هم فرزند اون خانواده سایکوتیک میشه؟ اینجا نام پدر کار نمی کنه، قضیه ی چیز دیگس یا من کلا موضوع رو بد متوجه شدم؟