سبلان!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
بیپروایی پرسید؛ چرا از سوز یار رهاییم نیست با اینکه او مرا نمیخواهد؟!
نه-خواستن، رگه سرد و نهانی ساحت انسانی است که حتی در اولوا الامر شمایل آتشین به خود مییابد!
اکنون شر در لفظ ابوالبشر هضم شده است!
طبیعت وحشی سُبلان به قدمت آرکاییک خودش مرا پس میزد، اما مابعد آن صعود ناقص، دوباره به سوی خود میخواند!
نه آن آنالیزانی که به دنبال روانکاو شدن است و نه آن متواری به درس خارج، نمیخواهند "ن-خواستن" خود را ببینند؛ هر دو جین میگویند کسی ما را دوست ندارد که بمانیم!
ماندن در ساحت آرکاییک چنان وحشتی در فاتح خطالرس ایجاد میکند که ناخودآگاه او را به گریه میاندازد، هر چند قاهر آن را به تجربه متعالی نسبت میدهد!
واژگان کلیدی: روانکاو شدن، آنالیزان، سبل، سبلان، آرکاییک، نخواستن، متعالی، لفظ، شر، ابوالبشر
حالت سهلتر "خواستن" است چرا که نخواستن به دامن دیگری میافتد، اما نقص آن در این است که سوژهای که میخواهد بسان همان طفل اولیه، همیشه بند دیگری است تا کاستره شود، همانند همان عاشقی که میگوید نمیدانم چرا با اینکه او مرا نمیخواهد ولی من همیشه او را میخواهم!
و یا آن مهاجر درس خارج،کماکان مجبور است وانمود کند که خوارج را میخواهد!
همانطور، فوق-تخصص-قلب در نفوذ یک جابنه و ناقص به دلها مجبور است به هر یک از احزاب ناخونکی بزند تا مبادا نه-خواستنهای کهنتر بالا بیاید!
پس مدرن شدن، سهلترین و گشادترین حالت بوسبل زمانه است که شر را در ابوالب-شر ادغام کند و بگوید چون ما در حال پیشرفت هستیم، محبوب دیگری نیستیم!
بنابراین، در پروسه روانکاوی، خواسته سهلتر روانکاو شدن است تا تحلیل نه-خواستنیها!
همچنین برای روان-کاوان خودخوانده نیز سهلتر آن است که تولید فحلی متخصصان را در راستای تخصص خود داشته باشند تا بهواقع «ن-خواهند» خود یا دیگری را کندوکاو کنند!
جنون مجنون، زمانی هویدا میشود که نه-خواستنهای خود را لمس میکند وگرنه خواستن معشوق نرمالترین حالت ممکن است، مثل زمانی که فقدان پدر برای یک سایکوز آشکار میشود و آن را از حالت نهفته خارج میسازد!
[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی ، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۳/۰۵/۲۲