تکثر عشق!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
رئیس الروسا در تعشق ملی، دست به تکسر خویش میزند، گهی خود را هیچ و گهی گیچ میپندارد!
سرآغاز و سرآخر قصه اما در وحدت نیست، همبستگی در گفتهها نهایتاً تن به گسیختگی در نبشتهها میدهد!
آزمند روزگار برای پس زدن خودش و خودم متوسل به واژگان عرفا میشود تا شهوت و شهود ما را با ارتکاب ژادمند/ ژادین یکی گیرد!
سهلتر آن است که برای سرپیچی از پیچیدگی و چیرگی خویش، به برداشت گردکان در دوردستترین نقطهگان پناه بریم!
اما اگر به خلقت آدمی در متون نیز بازگردیم نتیجه یکسان است، خاکساری او در حد خاکتو سری خالقان پیش میرود!
پس شهرت و شعار اولیه او صرفاً جهت اغفال خدایگان به کار گرفته میشود که نهایتاً خود را به شکل متکسر و بدیع الزمان نشان میدهد!
واژگان کلیدی: خلقت؛ تکثر، تکسر، عشق، پسزدن، شهوت، شهود، پیچیدگی، چیرگی، خالقان، خدایگان
میر-نژاد که دال (گیر،کیر) را فراخوانی میکند مرض به تاخیر اندازی ارتقاء دانشمند/ بند را دارد، همانطوری که پرورش اندامان به دنبال تاخیر در ارضا هستند!
بازگشت مرضوار او برای اصلاح ظاهری اُمّلای علمی اما جای تامل دارد!
شاعر، قاصدک را بجای خویش نقد میکند که ناامید از تغییر فصل است، اما عشق متکثر قاصدک است که بازگشت او را واقعی و نامرضی میسازد!
سر راستی من برای کثر دیگری تاوان دارد و ظاهراً پذیرای آن هستم اما در کابوس شبانه فراتر از آن را ملاقات میکنم!
تعبیر آن اما غریبتر است؛ برخلاف ظاهر جهنمی خواب که خوابین را از اختگی دیگری میهراساند، چنین رویایی بیرحمی بیشتری را در کثر خویش و آن دیگری میطلبد تا با عواقب کابوسوار رویا همخوانتر باشد!
البته این کثر با کسر پزشک دربار یکی نیست، اولی راوی آدمی است دومی دامی آدمی است!
فلاکت رواندرمانگر زمانی بالا میگیرد که علاوه بر کیف نهانی از کثرث درمانجو، میخواهد چند-پارگی آن را جمع و جور کند و به آن انسجام دهد!
بهواقع درمانگر است که وابسته درمانجو است و از انعکاس کثرت خود به بیمار لذت میبرد ولی برای کسر کردن و جدایی آن، نظریهپردازی میکند و با اسامی «تمایز» آن را مزین میسازد!
[1] . عضو هیات علمی روانشناسی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۳/۰۶/۲۵