پنجرهای به سوی همسایه!
مهدی ربیعی[1]
خواببین در رویا بیند که پنجره جدیدی رو به حیاط همسایه باز شده و غایت از دست رفته بازگشته، اما جانشین آسانگیر پدری آنجا بس خفته!
عدم مداخله پدر در دعوای خواهر-برادری بالاخره آنها را متوجه فقدان پدری میکند!
همانطوری که تنها دوست بازمانده از مادری میتواند راهانداز بعد وحشی/ وحشت فرزند در رابطه با دیگری شود!
درمانگری که در تحلیل خویش مجبور است به تداعی از درمانجویان خویش متوسل شود تا مبدا فقدان آنها را بپذیرد!
زمانی که سکس خارج از آداب و ساختار خانواده قرار میگیرد، تمایل نیز برون از آن آرام میگیرد، تعجب فرزند آن ساختار از این است که چرا با ازدواج، فاقد آن شده است بطوری که ظهور غیر مستقیم آن را نیز متوجه نیست!
برای جبران نقصان اجداد بزرگوار، نمایشی لازم است که نسل بعدی نیز بدهکار آن عروسی بزرگ باشد!
در چنین موضعی چگونه میشود از دام و دال خود-مقصر-پنداری رها شد؟!
پذیرش انواع مداخلات درمانی برای اینکه در برابر مداخلات دیگران: « عصبانی نشوم»!
پرسش این است که اگر عصبانی شوی، مداخلات دیگران چگونه رمزگشایی میشود؟! بماند که ارتباط آنها با درمان نیز جای بحث دارد!
صحنه آخر اما مربوط به جنون بی-پدری است که برای «پول» جان میکند!
[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی ، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۴/۰۹/۲۶
