تداعی آزاد

درس‌گفتار آسیب-­شناسی-روانی، 4

سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۵:۲۳ ب.ظ

پرسش: این موضوع درست است که همه مردم بعد از یک سانحه دچار PTSD نمی­‌شوند و کسانی که قبلاً دچار اختلالات اضطرابی بوده‌­اند یا حوادث دیگری را تجربه کرده‌­اند برای ابتلا به این اختلال مستعد هستند؟

پاسخ: این موضوع در مورد همه اختلالات مصداق دارد و برای دچار شدن نیاز به آمادگی زیستی و روانشناختی وجود دارد. فرض کنید یک نفر مورد تجاوز قرار می­‌گیرد و راحت می­‌تواند در مورد اتفاقی که برایش افتاده و حتی جزئیات آن حرف بزند ولی شخص دیگری حتی آن را از خودش هم پنهان می‌کند یا دچار فراموشی می‌شود. در مورد دوم امکان اینکه فرد دچار علائم PTSD شود خیلی زیاد است. البته اگر ارتباط فرد با تروما ارتباط کلامی نباشد، ممکن است دچار علائم تجزیه‌­ای هم بشود؛ به عنوان مثال دچار فراموشی، یادزدودگی، گم‌گشتگی (disorientation) یا از هم­‌پاشیدگی شود.

ممکن است کودکی تجربه از دست دادن داشته باشد و بتواند در مورد آن حرف بزند و ناراحتی‌اش را به اطرافیان بگوید؛ حتی ممکن است بچه­‌ای در مورد غم و ناراحتی‌اش با کسی صحبت نکند اما در دل بازی‌اش آن غم را بازگو کند. اما کودک دیگری در همان شرایط حتی با اسباب‌­بازی‌هایش هم ارتباط نگیرد و فقط گوشه­‌‌گیر شود؛ با کسی صحبت نکند یا اصلاً بازی نکند. ممکن است آن کودکی که گوشه­‌گیری می­‌کند بیشتر از طریق اختلالات تجز‌یه‌­ای خودش را نشان دهد تا از طریق PTSD.

آدمی نسبت به نمادین سازی تروماها مقاوم است بخاطر همین گرفتار تجزیه است!

پرسش: یادزدودگی بعد از سانحه را چگونه می­‌توان درمان کرد؟

پاسخ: در فیوگ (Fugue) تجزیه، هم از لحاظ شخصیتی دچار فراموشی می‌شوند و هم از لحاظ هویتی و ممکن است یک سری مقاطع زمانی را هم فراموش کنند و ندانند چه کسی هستند، پدر و مادرشان چه کسانی هستند و به کجا تعلق دارند. این افراد دچار نوعی گم‌­گشتگی هم هستند. معمولاً ساختار زیربنایی آنها سایکوتیک و درمان آنها هم خیلی سخت و طولانی است. درمان بیشتر از نوع درمان سایکوتیک‌ها است تا نوروتیک‌ها. از آنجا که در این افراد گسستی بین قسمت‌های مختلف شخصیت شکل می­‌گیرد، اگر چه ممکن است با روش‌هایی مانند هیپنوز بخش‌هایی از خاطراتشان را برایشان یادآوری کرد اما پروسه درمان متفاوت است. ابتدا باید با آنها ارتباط برقرار شود و از آنجا که این افراد از ارتباط می­‌ترسند و مدام از نظر هویتی نوسان دارند تا جایی که ممکن است با اختلال شخصیت مرزی، دوقطبی یا سایکوتیک اشتباه گرفته شوند ولی اگر با آنها ارتباط برقرار شود (نباید در ابتدا تحت فشار قرار گیرند که یادآوری داشته باشند)، به تدریج یادآوری گام به گام رخ می­‌دهد. در دل این یادآوری باید به آنها کمک کرد که ابعاد مختلف را به یاد آورند. مثلاً یکباره اسم پدرشان را به یاد می­‌آورند و درمانگر باید به آنها کمک کند که از احساسشان و مسائل مختلف در ارتباط با پدرشان صحبت کنند. زمانی که فرد بتواند احساس‌های متضادش مثل خشم و دوست داشتن نسبت به شخصی را به زبان آورد، به انسجام می‌رسد. اما افراد تجزیه‌­ای چون قادر نیستند احساس‌شان را بیان کنند ممکن است کلاً فرد مورد نظر و نسبت او با خودشان را فراموش کنند. مثل کسی که از خواهرش خشمگین است و در عین حال دوستش دارد ممکن است کلاً فراموش کند که او خواهرش است. زیرا وقتی فکر می­‌کند که او خواهرش است، خیلی مسائل هم در ارتباط با خواهرش برایش تداعی می­‌شود که نمی­‌خواهد به یاد بیاورد ولی زمانی که بتواند در مورد آن مسائل آزاردهنده صحبت کند، نیازی نیست خواهرش را پاک کند.

فیوگ در معنای عام یک دال اساسی است که نشان می‌دهد بر سر آدمی چه آمده است! شاید در اخص موضوع بدانیم که هستیم ولی در معنای عام نمی‌دانیم که هستیم و به کجا تعلق داریم و نهایتاً قرار است چه شود؟! سوالات اساسی که به فراموشی رفته است!! همان "نمی‌دانم"ی که از آن فراری هستیم!

سوال: شخصیت مرزی چطور؟

پاسخ: این شخصیت مرز بین نوروتیک و سایکوتیک است. گاهی ساختار زیربنایی شخصیت مرزی سایکوتیک است و گاهی نوروتیک. همانطور که قبلاً گفته شد، مسئله نوروتیک­‌ها با پدر است و مسئله سایکوتیک­‌ها با مادر. تکیه‌­گاه سایکوتیک‌­ها مادر است و به پدر (قطع کننده) آغشته نمی‌­شوند، از واقعیت بیرونی می‌­ترسند و با آن ارتباط نمی­‌گیرند. اگر هم مجبور شوند به دنیای بیرونی آغشته شوند، دچار توهم و هذیان می­‌شوند. علت این که سایکوتیک‌ها دچار توهم و هذیان می­‌شوند این است که مجبور می‌­شوند وارد جامعه شوند. مثلاً اگر یک فرد سایکوتیک ازدواج کند، احتمال اینکه علائم هذیان و توهم در او بالا بیاید خیلی زیاد است، مگر اینکه کسی که با او ازدواج کرده حکم همان تکیه­‌گاه/ مادر را برای او داشته باشد. یعنی نگذارد فرد سایکوتیک آغشته به واقعیت بیرونی و قواعد اکثریت گردد. برعکس نوروتیک‌­ها وقتی توسط پدر (قطع کننده) با دنیای بیرون رابطه برقرار می‌­کنند، به قواعد آن دنیا که همه به آن تکیه دارند، آغشته می‌­شوند. تکیه‌­گاه نوروتیک پدر می‌­شود اما با او هم مشکل دارد. یعنی با قواعد و منطق مشکل دارند و همین قواعد و منطق باعث می‌­شود که نترسند درصورتیکه یک سایکوتیک در چنین شرایطی ممکن است بترسد زیرا به منطق و قواعد بیرونی تکیه ندارد. شخصیت مرزی نه به مادر تکیه دارد نه به پدر. آنها به یک منطق باثباتی تکیه ندارند. زمانی افراد دچار این اختلال می­‌شوند که نه تکیه‌گاه منطقی دارند (نام پدر)، نه می‌­توانند به مادر تکیه کنند. بارزترین ویژگی شخصیت‌های مرزی بی­‌ثباتی آنها در افکار، رفتار، عاطفه و ... است. یک روز عاشق می‌شوند، روز بعد متنفر؛ یک روز خودشان را ستایش می‌­کنند و روز بعد خودزنی؛ آنها حتی در بدن خود هم نوسان دارند. نوسان خلق آنها گاهی به قدری زیاد است که با دوقطبی­‌ها اشتباه گرفته می­‌شوند درحالیکه مرزی­‌ها در همه ابعاد شخصیت دچار نوسان هستند اما دوقطبی­‌ها بیشتر نوسان خلق دارند. زمانی که فرد کلاً به منطق تکیه داشته باشد، هرچقدر هم که فشار روی او باشد و آسیب ببیند مرزی نمی­‌شود و فقط سمپتوم می­‌سازد؛ مثلاً ممکن است وسواس شدید پیدا کند زیرا منطق دارد و منطق‌اش یک منطق همگانی است. همچنین فرد سایکوتیکی که تکیه‌اش بر مادر است، مرزی نمی­‌شود. او هم دارای قواعد دوتایی است. درواقع سایکوتیک‌ها هم ثبات دارند و ثباتشان بر اساس همان رابطه دوتایی با مادر است. اما شخصیت مرزی هیچ ثباتی در خلق، عاطفه، ایده‌ها و باورهایش ندارد.

درمان شخصیت مرزی سخت­‌ترین نوع درمان است و از بابتی آماده‌ترین حالت برای بنای یک سازه متفاوت در  آدمی که جاری نیست!

پرسش: آیا ساختارهای نوروتیک و سایکوتیک قابلیت جابجایی دارند؟

پاسخ: خیر. اما اگر یک نوروتیک یا سایکوتیک تحت روانکاوی قرار بگیرد، می‌تواند قسمت‌های دیگر روانش را نمادین­ کند. مثلاً یک سایکوتیک، در روانکاوی نمادین می­‌شود، نه اینکه به آن تبدیل شود بلکه به نقطه‌­ای نزدیک می­‌شود که بتواند با یک فرد نوروتیک ارتباط بگیرد. در مورد نوروتیک هم این موضوع اتفاق می‌افتد؛ زمانی که درمان می­‌شود به نقطه‌­ای می­‌رسد که می­‌تواند با یک سایکوتیک ارتباط برقرار کند و او را تحمل کند. در غیر اینصورت اگر یک نوروتیک پای صحبت یک فرد سایکوتیک بشیند احساس سرگیجه، خواب آلودگی و اضطراب می­‌کند. چون سایکوتیک در کلام و احساس و رفتارش مدام نوسان دارد و از این شاخه به آن شاخه می­‌پرد. گسست و شکاف زیادی در کلامش وجود دارد و اجازه نمی­‌دهد فرد مقابل انسجامی در سخنان و رفتار او بیابد. یک بدفهمی که وجود دارد این است که عده‌­ای فکر می­‌کنند روانکاوی می­‌تواند ساختار را عوض کند در حالیکه اینطور نیست.

سایکوزها بعضی وقت‌ها نهفته هستند و ممکن است با یک ترومایی آشکار شوند. زمانی آشکار می­‌شوند که لازم باشد با یک موضع دیگری عمیقاً ارتباط بگیرند؛ مثل بچه‌­دار شدن یا ازدواج.

برخی از نشانه­‌هایی که می­‌توان به وسیله آنها فرد سایکوتیک را شناسایی کرد:

1 - یکی از علائم سایکوتیک این است که وقتی جلوی فردی دیگر (درمانگر) نشسته، جوری صحبت می­‌کند که انگار کسی وجود ندارد. ممکن است سؤالی از او پرسیده شود و جواب هم بدهد اما با مدل دوتایی خودش پاسخ می­‌دهد.

2 – موقع صحبت کردن متوجه می­‌شویم که او به مادرش متصل است یا با قواعد مادرش صحبت می­‌کند.

3 – در روال گفتارش یک تکرار وجود دارد. مثلاً یک داستان را مدام تکرار می‌کند.

4 – نسبت به صحبت کردن درباره یک سری مسائل اولیه، راحت‌تر است. مثلاً به راحتی می­‌تواند در مورد خودارضایی خودش یا هر مسئله­‌ای که تابو است صحبت کند و دچار استرس و تنش نشود.

5 – در گفتمان فرد سایکوتیک پدر غایب است یا اگر هم وجود دارد، نوع گفتگویش نشان می‌­دهد که پدر مهم نیست و نقشی ندارد. ولی مادر حضور دارد و پررنگ است اگرچه ممکن است از مادر انتقاد هم بکند.

پرسش: چطور ممکن است که یک مادر سایکوزساز، هم یک فرزند سایکوتیک داشته باشد و هم یک فرزند عادی؟

پاسخ: هر فرزندی ممکن است پروسه متفاوتی طی کند؛ هم از نظر بدنی، هم از نظر روانی. ممکن است والدین با بچه اول خیلی با وسواس و کنترل رفتار کنند اما با فرزند دوم، خیلی از آن نگرانی‌ها و کنترل‌ها نباشد. اما در خانواده­ایی که مادر سایکوزساز است احتمال اینکه فرزندان دیگر هم آغشته شده باشند زیاد است. ممکن است که در همه آنها به صورت آشکار بروز نکرده باشد و پنهان باشد و با یک تروما آشکار شود. بعضی مواقع هم احتمال دارد در خانواده­ایی که یکی از فرزندان سایکوز است، فرزند دیگر دچار وسواس خیلی شدید شود طوریکه ساختار زیربنایی آن وسواس، سایکوز باشد. حتی ممکن است سایکوز به صورت شکوفا شدن در علم پدیدار شود زیرا توانسته قسمتی از وجودش را نمادین کند درحالیکه فرزند دیگری از همان خانواده، به دلیل محدود شدن نتواند ابعاد مختلف خود را نمادین کند و سمپتومی بسازد که به عنوان شخصیت سایکوتیک تشخیص داده می­‌شود. فردی را در نظر بگیرید که ساختار سایکوتیک دارد اما در شغلی قرار گرفته که در یک فضای علمی، مثل آزمایشگاه می‌تواند تولیدات علمی داشته باشد و به پیشرفت علم و دانش کمک کند اما همین فرد در یک فضای اجتماعی، علائم سایکوز نشان می­‌دهد و دچار مشکل می­‌شود.

 

 

  • مهدی ربیعی