تداعی آزاد

شرم و شرف

يكشنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۵۶ ق.ظ

پرسش: شرم و شرف چیست و چرا آدمی بدون آن قابل تصور نیست؟!

تداعی: نتیجه خیانت به آدمیت «شرم» است! آدمیت حد نمی‌شناسد و چون نمی‌شناسد از حیوانات به میانجی "کلام" متمایز شد!

به بیانی دیگر، توقف در کلام، رانه «گناه» است! چه آنی که خیال می‌کند به رستگاری رسیده و نیازی به حرکت ندارد و چه آنی که ناامید است از هر حرکتی نمادین، گرفتار در شرم و شرف است!

هیچ سنجه زمینی و آسمانی نمی‌تواند آدمی را از این سمپتوم رهایی دهد مگر اینکه به واسطه خود کلام رمزگشایی گردد!

بیخود نیست که «بیان» هیجان، مرگ آن را رقم می‌زند!

آدمی راهی جز رمزگشایی «زبان خودش» ندارد! هر لذتی خارج از این کیف گناه‌انگیز است حتی کیف از شرم‌گاه!

بالاخره که آدمی از شرم، شرف، گناه.... آزاد می‌گردد! آنجا همان موضع آدمیت است! اتمام زمان خطی در بازگشایی همین «گره»ها است!

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۳)

تقدیر
تداعی:گاه با کلام هم نمی شود که نمی شود
بهتر است بگویم بهتر است که نشود
دفن شود...
بمیرد....
یا اگر نتوانست برای همیشه علیل بماند
گاهی آدمیت،یعنی پذیرش این نقص ،پذیرش این نیاز ،این عین شرف است
اصلا برخی از گره ها هستند که باشند ،این گونه قشنگ ترند،یادآور ترند،رسول ترند وقتی بازشان میکنی بی هویت می شوند ،چروکند، خسته اند، بسان انسانی که شیره تنش را کشیده اند...
وقتی گره یی زده شد و تو با او دوشادوش شدی گاهی دیگر نمیخواهی بازش کنی و فقط گوش میکنی گاه حرف های شنیدنی در خورجین دارد....‌‌

به نظرم این عنوان بهتریست

کلامِ گره
تداعی:گاه با کلام هم نمی شود که نمی شود
بهتر است بگویم بهتر است که نشود
دفن شود...
بمیرد....
یا اگر نتوانست برای همیشه علیل بماند
گاهی آدمیت،یعنی پذیرش این نقص ،پذیرش این نیاز ،این عین شرف است
اصلا برخی از گره ها هستند که باشند ،این گونه قشنگ ترند،یادآور ترند،رسول ترند وقتی بازشان میکنی بی هویت می شوند ،چروکند، خسته اند، بسان انسانی که شیره تنش را کشیده اند...
وقتی گره یی زده شد و تو با او دوشادوش شدی گاهی دیگر نمیخواهی بازش کنی این بار او کلام میکند و تو فقط گوش میکنی...

گره ها کلام می کنند.