تداعی آزاد

خروجی روانکاوی!

شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۳۳ ق.ظ

مهدی ربیعی[1]

 

 

چکیده

خروجی روانکاوی چیست؟! آیا فرد تحت تحلیل نهایتاً انقلابی و رادیکال می‌شود؟!

چنین نگاه و تحلیلی یک موضع نرمالیته را می‌طلبد! به بیان دیگر چنین قضاوتی زمانی معنا می‌یابد که «ناخودآگاه» موجودیت نداشته باشد! یعنی اولاً «حق و حقیقت» موجودیت داشته باشد دوماً هویدا باشد و نهایتاً قطبیت واقعی یابد!  اگر همه این موارد مصداق و عینیت بیرونی یابد مسله انتخاب مطرح می‌شود!

حال آنکه آدمی در نامشخص‌ترین حالت ممکن موجودیت دارد که نمایش عکس آن، انطباقی با او ندارد و ماندگار نیست!

از این‌رو، افرادی که در حالت بینابین و نامشخص قرار می‌گیرند و توان انتخاب ندارند، روایت واقعی‌تری از انسان کنونی دارند! اگر انقلابی‌ها مورد مداقه مروری قرار گیرند موضع آنها در گذر زمان مردد می‌شود حتی اگر رهبران آنها تا مرگ خود مصمم باشند!

اگرچه چشمان ادیپ تاوان تمنای مادری را داد ولی در عصر حاضر دختران او در مرددترین حالت ممکن به سوی گسست می‌روند حتی اگر همان آواز را سر دهند!

 

واژگان کلیدی: روانکاوی، انقلابی، رادیکال، ناخودآگاه، حق، قطبیت، ادیپ

 

 

 

مثلث ادیپ به نام ادیپ ثبت می‌شود ولی میل مادری قوی‌تر است، اوست که به «غیر» بدبین است و می‌خواهد با فرزند خود حادث شود!

از این رو، قطبیت‌های که شکل می‌گیرند در نهایت حاصل یکی دارد! با وجود اینکه طرفین ظاهراً دشمن یکدیگرند!

در روانکاوی نیز رابطه آنالیزان و آنالیست در شروع درمان به قطبی‌ترین حالت ممکن می‌رسد که اگر به عمل تبدیل شود می‌تواند قربانی بگیرد ولی اگر روانکاوی پیش رود به نامشخص‌ترین موضع ممکن سوق می‌یابد؛ یه چیزی از جنس «ناخودآگاه»!

با این وجود، آدمی آغشته به نقصان دیگری است و آنچه از او دریافت می‌کند حالت کج و معوجی از درون و بیرون است که سوژه با سرعت بسیار زیاد درگیر تحلیل آن است حتی اگر ظاهراً در آخرین مرحله یوگا سر کند!

 بنابراین پذیرش نقصان به معنای روانشناسی آن فقط در ساحت ظاهری امکان‌پذیز است!

جنگ و جدل، پیام‌های متناقضی ارسال می‌کند که دشمنی طرفین سطحی‌ترین پیغام اوست! و زایش‌های بعدی پیام‌های واقعی را آشکار می‌کند! از این‌رو یا باید منتظر ماند و یا با سرعت تحلیل درونی همراه شد!

 اگر بیرون از روانکاوی نشسته‌اید فعلاً باید منتظر باشید تا خروجی آن را بفهمید!

 

 

 

 

 

 

[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۲۵)

دکتر ربیعی هرزگاهی نوشته های شما رو میخونم کلا تولیدات و تولید کننده هایی که ذهنم رو به چالش میکشن دوست دارم
البته نامی که برای این چالش به اعتبار یونگ انتخاب میکنم برام جذاب تره، یک چالش کهن الگویی
در خیلی از نوشته هاتون اونو سر میکشم و لذت بخشه
ولی یه جاهایی این دیگه اون نیست گویی زیر دندون میاد جامد شده شراب نیست
مثلا جاهایی که از اسامی خاص استفاده میشه حالا چه اسم انسان یا هر ادوات و هنر و...
امروز مرحله آخر یوگا از اون موارده یا اسامی انسان مثل پانیذ!
گویی یه خواستگاری در حال رخداده و تداعی کور میشه رها نیست ناخودآگاه نیست
انگار منتظر باید بود که قسمتهای دیگرش بیرون بیاد و تو اولین نفر بخونی یا ببینی میدونید یه چیزی توش داره یه طعم اضافه!

حس کردم خواست-گاری از کلمات و اسامی خاص، نیاز به تجدید نگاه و زاویه داشته باشه
و از دید من این خواست-گاری ها، گرفتن و انباشت کردن و در صحنه چرخاندنِ تمام توجه متنه
و در حال بولد کردن چیزی یا کسی است و تلاشی خودآگاهه برای یک ارتباط به ظاهر ناخوداگاه!
یه جور دور زدن آقای ناخوداگاه ! که بهش قول داده بودیم که فقط به اون میپردازیم!
خب این اقای ناخوداگاه در همه ما پخشه و اون قسمت از آقای ناخوداگاهی که در منه متوجه این دور زدن میشه و از خلسه و کیف خارج میشه و خوداگاه و درد ،در میزنه!

والا میخوایم که درون بشینیم ولی بعضیا دله بازی درمیارن نمیازارن
همش میخوان همیشه فقط خودشون آنالیست باشن ،محدود میکنن روانکاوی رو به درمان اونم از نوعی که اونا صلاح میدونن
در صورتیکه روانکاوی میتونه تو هر فضایی جاری باشه تو هر رابطه ای جولان بده بین دوتا دوست زنو شوهر والدین و بچه هاشون و....
لازم نیست درو به روی زندگی بست،اصلا این مدل روانکاوی به خاطر قرابتی که با زندگی داره افولی درش نیست پایانی نداره ،تو این موضع است که ناشناخته و نامشخص هم گاهی حتی بدون تلاش برای رمزگشایی معنی میگیرن!
اینجاست که خروج هست حدوث هست
اصلا فکر کردی چه طور بین دو تا ادم که بویی از درمان و روانکاوی و امثالهم نبردن رابطه ای عمیق شکل میگیره،برای این که چیزی رو از خودشون و دیگری پس نمیزنن ،متوقف نمیشن، متوقف نمیکنن جاری هستن و میگذارن سوژه رو به رویی جریان بگیره .....
میتونی الان آنالیست باشی و ساعتی دیگه آنالیزان
تویی که میخوای همش تو آنالیست باشی محدود میکنی داری زمانو کش میدی خرابکاری میکنی و در واقع قربانی رو اینجا تو میگیری
کلی دیتای ناب رو متولد نشده گردن میزنی بعد براش به عذا مینشینی که کی و کجا و بالاخره حدوث چگونه اتفاق میوفته؟!!!
هیچ، فعلا علی الحساب وقتی تو و روانکاویت رو گردن بزنم،دم دست ترین حدوثه!

تو = روانکاوی که میگوید من روانکاوم!

اوکی حالا خیلی هم آرمانی پی روانکاوی آرمانشهری نگردیم

ولی چرا در  رابطه ای که روانکاوی میتونه رد و بدل شه یه نفر همیشه میخواد آنالیست باشه چرا از ابتدا این مقام رو میدزده

اصلا چرا اینو مقام یا جایگاه میدونه!

چرا فکر نکرده که ممکنه در ابتدا خودش در معرض تحلیل قرار گرفته باشه ؟ چرا همش دامنشو پس میکشه و از تحلیل خودش میتکونه؟!

حیف اینجا نمیشه ریپلای کرد اما در جواب دوست عزیزی که کامنت گذاشتن به نظر من که فقط ناخودآگاه می تونه اون اسامی رو بسازه و تداعیش هم تو ذهن افراد فرق می کنه! احساس می کنم شاید این اسامی حتی از متنی که سعی شده شسته رفته آماده بشه و پست بشه بیشتر پیام ناخودآگاه رو منتقل می کنه! تداعی بهتریه و هزاران حرف توشه و جالبیش اونجاست که هرکسی برداشت خودش رو ازش داره! 

دوست عزیز ریپلای شد😊👍
اما اجازه بدین روی نظر شما نظر نگذارم
من رو پست دکتر هم آنچه همون لحظه گرفتم نوشتم
و الان هم سوالی آمد رو ی نظرتون
من و شما حتما اسامی خاص داریم
ولی چرا بالای آنچه پست کردیم،من علامت سوال و تعجبم
و شما علامت سوال ناشناس؟

نمی دونم منظور شما رو درست متوجه شدم یانه! انتخاب اسامی خاص مانند یوگا در متن و پانیذ به عنوان سرتیتر متن وابسته به زمینه هستند و من رو تو فکر فرو میبرن که چرا این واژه و واژه دیگه ای نه! و اتفاقا تداعی رو قوی تر می کنند چون هرکسی در اون متن ناخوداگاه ی برداشتی از اونا داره! و من به شخصه با اون اسامی بهتر می تونم با کل متن و تداعی ارتباط برقرار کنم!

اما نام من وابسته به زمینه نظرم نیست و من می تونم اسم سیامک یا مریم یا اصلا ی اسم خاص فیک واسه خودم بگذارم که به حال شما هم فرقی نداشته باشه! اما انتخاب علامت سوال، تعجب، سه نقطه و کلمه ناشناس هزاران دلیل رو توی ذهن بقیه بوجود میاره که باز درنهایت هدف پنهان کردن هویت اون شخص هستش!

با نظرتون مخالفتی ندارم اصلا "مخالفت" هم میبنده من فقط عاشق تغییر زاویه دید در آن واحدم اگر برام تشخیص خاصی نگذارید😅

اگر گذاشتید هم عالی، یه بازی جدید اگه حوصله دکتر رو سر نبرم

در هر صورت ممنون از این که هم بازی من شدین چند سطری رو 

 

دارم فکر میکنم من و شما از خاص ترین مخاطبین دکتر هستیم که تو این فضا تبادل تداعی میکنیم👍😊
اصلا به نظرم این گوشه دنج و تاریک اون قدر خوبه که خود دکتر هم میتونه توش گم بشه، مثل منو شما،فقط کافی اون اسم خاص مهدی ربیعی رو بردان،شاید باورتون نشه ولی پیشنهادم به دکتر ربیعی هست😅 در فضاهای مجازی دیگه نه این که امکانش نباشه ولی اینجا خیلی گم تره


برای من گم تر با تداعی آزاد تر همسوتر میشه
اسم خاص در متن نیاز به ترجمه داره و این آنالیسته که باید ترجمه کنه
شک نکنین دکتر چیزی رو از شما میدزده ،دزدیدن برای برده هست ،آنالیزان ممکنه بدزده تو مقاومت بره حالا به هر دلیلی....
ولی دکتر اربابه و بسیار امیدواره که آنالیست هم باشه توجه شما رو جلب میکنم به معرفی ایشون از خودشون چه در وبلاگ و چه در انتهای مقالات
ولی گاهی در متن جوری حضور داره که گویی آنالیزانه ،میخواد گمو گور کنه
میخواد ترجمه بگیره
اینجا اتاق درمان اختصاصی ایشون با یه عالم روانکاو ولی بارده شغلی آنالیسته!
وظیفه ترجمه میندازنه گردن شما !
یک شیادی شیرین!

اصلاح میکنم با رده شغلی آنالیزانه!

این تپق هم یه خوراک خوب برای تداعی ....😅

 

فکر می کنم نقطه قوت شما اینه که همه چیز رو بدون شرم می ریزی رو دایره، به نظرم اونوقته که تداعی از آزادم آزادتر میشه، اما باید به محدودیت ها هم توجه کنیم اینم از قوانین همه بازی هایی هست که منو شما دوسش داریم. به هرحال خوشحالم با شما آشنا شدم هرچند بصورت ناشناس. 

منم خوشحالم و جالب این که امروز "ناشناس" دیگه برام کسی که نمشناسمش تداعی نشد اینجوری که خب هر کی یه اسمی داره به قول خودتون سیامک مریم شما هم اسمتون ناشناسه میدونید امروز اسم خاص شدین😉👍
فکر کنم شما درست میگین ولی من علاوه بر بیشرم خیلی هم حسودم ،نمیدونم تمام مطالب دکتر رو خوندین یا خیر ولی ایشون خیلی بی شرم تر از من مینویسن به نام تداعی آزاد ولی شما این نظرو دربارشون نگذاشتین ،اصلا به این علت اسمتون برام خاص شد که انگار وارد بازی دنیایی با چهارچوب بیرون شدین مثل روابطی که بین ۳ تا دوست هست و گاه یکی اون وسط قربانی میشه، ولی it's ok 👍
و یه سوال؟
از محدودیت های ارتباطی گفتین
مگر نه این که ما چند روز ارتباط گرفتیم شما در دنیای بیرون میتونید تصور کنید که با کسی آشنا بشین که اصلا بهش سلام نکنید؟! یا احوال روزانه ازش نپرسین شما حتی یه دونه از پست هاتون حاوی این مطالب نبود تازه منو دوست عزیز خطاب کردین😍
من علاوه بر بیشرم و حسود یه کم حساس و زودرنج هم هستم😉🤭👍
بازم ممنون ولی فکر کنم صدای والدین ما کوچه رو برداشته افتادیم به نصیحت و ایجاد احساس گناه
فعلا بریم تا کتک نخوردیم😅

ممنونم از شما بخاطر محبتت، اما اصلا نصیحت نبود و کاملا دلی بودن حرفات! من تقریبا تمام پست ها رو خوندم شاید بخاطر همین هم دکتر می نویسه نتیجه خیانت به آدمیت " شرم" است. توی تداعی باید بی شرم بود و منم بهت گفتم نقطه قوت هستش، پس اصلا حسادت نکن. اگر دکترم این بی شرمی رو داشته باشه هم همینه فرقی نداره. برعکس تو، من فکر می کنم دکتر در تداعی راحت نیست و هروقت توی تداعی هست انگار میره به زمان ناصرالدین شاه ادبی صحبت می کنه! (گرچه توی ذهنم تداعی شد که دکتر واسه تو خاصه و اینجور میخوای نظر بقیه رو هم درموردش بدونی). 

انتخاب " دوست عزیز" هم بخاطر این بود که من یجورایی توی ذهنم اومد صمیمی هستی چون متنت اینو نشون می داد و چرا فقط با تو ارتباط برقرار کردم نه کس دیگه ای که کامنت گذاشته بود، اینم جای سوال داره! 

چیزی که توی ذهن من اومده فانتزی تو از روابط بصورت بدون مرزه! که شاید فانتزی خیلی ها باشه اما تو خودت باز میای به خودت گوشزد می کنی اینو.. 

 نمی دونم باز منظورتو درست متوجه شدم یا نه؟ بخاطر این فکر می کنی قربانی هستی چون من هم رفتم توی زمین دکتر درمورد محدودیت ها؟ چرا قربانی چرا کلمه دیگه نه؟ چرا قربانی اما its ok? 

یا اینکه کلا ی چیزی هست ناخودآگاه استاپ می کنه تو رو مث همین جمله ات "فعلا بریم تا کتک نخوردیم" کسی کتکت نزده یا تنبیهت نکرده اما با کلمه قربانی هم میخونه و انگار که همسو هست!

به هرحال اگر درکت نکردم و از من رنجیده بودی ببخشید🌹 

 

 

درک که توش جنگ نیست ،دیتای جدید نمیده👍

میشه یه سری تعارف تکراری

It's ok 😅

ممنون از کامنتت

والا چون دکتر یهو پاز میشه چنددددد روز ،من زنجیره تداعی پاره و گاهی میتونه به طور کلی برعکس شه

ممکنه الان بزنم زیر هر چی اون روز نوشتم😂

فقط کتک نخوریم رو یادمه از کجا اومد

چون هم نظر اول شما برای داشتن برخی قوانین در بازی و بعد نظر خودم در دفاع از تداعی هام منو یاد جایگاه ذهنی والد انداخت که چه در شما و چه در من فعال شده بود

بنابر این در تداعی والدین رو بودن و نه سوژه ها

دکتر برام خاصه؟

پوینت جالب و قابل تداعی

شاید یه بار ازش تداعی کردم

ولی مطمئن نیستم بتونم اجازه پخش هم بگیرم 

😂😂😂

اره خاصه ولی راستش فعلا که خیلی رو مخم بود چون روی پست دیگری سوال داشتم واقعا سوال بود و نه فقط تداعی یا نظر

ولی دکتر علاوه بر این که میره زمان ناصر الدین شاه

یه موقع تشخیص هم نمیده که  حالا بیخیال گاهی هم کوتاه بیام جواب بدم،یا لزوما تداعی نباید کرد حتما  فردا یا روزای دیگه گفت ....

یه پاسخ کوتاه گاهی بهترینه

یه چیری یواشکی

گویی از ارتباط بیشتر و تبادل میترسه

😂😂😂😂😉

 

 

شاید میخواد به مخت فشار بیاری، البته بعضی وقتا اگر بدونه سوالی بی جوابه که تو تداعی های بعدی بهش اشاره می کنه. شایدم چون خودش پیچیده هست دوست داره ساده جواب نگیری. 

نع

به نظرم جواب نمیده چون چیزی نمیاد که بگه!

بعدم تداعی اونو ،من به مخم فشار بیارم یه چیزی ایجاد میشه که دیگه برای او نیست

لذت تداعی و به زعم من در دیدگاهی گسترده تر "فلسفه" اینه که لازم نیست اونو بفهمی یا مثل مسئله فیثاغورث حلش کنی در دسترسه ،لخته ،جاریست باید بتونی سر بکشی!

توی فلسفه هم دیدگاه های مختلفی وجود داره! من باهات موافق نیستم چون همینجور هم هرکسی با توجه به زعم خودش از تداعی های طرف مقابل برداشت های مختلفی رو داره، منم نگفتم حلش بکن جمله هست دیگه ببین فعل و فاعل و نتیجه به کی و چی برمی گرده! جالبی تداعی به این هست که هرکسی از تداعی ها ی برداشت رو نداره هرچند حتی طرف ساده بنویسه! مثلا من برم پیش ی درمانگر دیگه، ی دنیای دیگه رو باهاش تجربه می کنم چون اون مثلا با دکتر ربیعی فرق داره، اون ی آدم دیگست با ی دنیای دیگه! و به تداعی های من یجور دیگه فیدبک نشون میده! از نظر من که فشار نیار به خودت چون ناخوداگاهت تاحالا هم همون چیزی رو که باید می گرفته ازش گرفته... 

بازم نع تازه یه کم تلخ تر چون هنوز قهومو نخوردم، چون مجبور بودم تو مسیر باشم

آقا اینو قبلا رفتیم دیگه تکراریه،حال نمیده

بزار یه چی دیگه برات بنویسم الان این اومده

 

 

دکتر لال بازی بهش چسبیده ،تو سایه نشسته و نظاره گره، پیش بینی میکنم کم کم برگرده به  حول و حوش زبون باز کردن

تصورم ازش یه پسر بچه طفلی دماغو که این بار ولی هم کیف هست هم آرامش و هم وحشتی وجود نداره

یعنی تو هم بروز کودکانه داشته باشی و هم اطمینان از حمایت بسنده

کسی به جای موضع کودک تو حرف بزنه و از اون جالب تر کسی به جای" دیگری" تو بشنوه!

حالا اگه گفتی کی زبانه و کی گوش؟!

 

 

 

امروز درمورد فراماسونری ها مطلب می خوندم و یاد پست ماین کرافت دکتر افتادم بخاطر شعار جهان به چشم می بیند! و تو که گفته بودی کی زبانه کی گوش! مناسک اون ها هم انگاری شبیه مراسم خاکسپاری یا رسوم دیگه ای هست که واسش قانون گذاشته میشه. نمی دونم انگار هرچی به مراسم و مناسک در دنیا اضافه شد بدبخت تر شدیم... یجوری که انگار یادمون میره چجور باید زندگی می کردیم! 

"خروجی روانکاوی" چه قدر عمیق شد!

هی باید بیایم پایین تر!

گویی خروجی در کار نیست!

"خروجی روانکاوی" چه قدر عمیق شد!

هی باید بیایم پایین تر!

گویی خروجی در کار نیست!

سلام، ازت معذرت میخوام، فکر می کنم ذوق تداعی رو در تو کور کردم ی چیز اینجور همش تو ذهنم بود که دوست داشتم بنویسمش. احساس می کنم هیجانی بودی اما من انگار اون هیجان رو از بین بردم! 

سلام
برخلاف دکتر و شاید شما ،باید بگم من هیچ چیزی از روانکاوی و تحلیل و ستارگان این حوزه به صورت کلاسیک سرم نمیشه...! تاکید میکنم هیچ چیز
ولی از زمانی که خودم رو یادمه تداعی با من بود....
جریان تداعی شاید به اغراق هرگز در من قطع نشد
چون تداعی رو نوشتم "تو" آن را دیدی !
ولی تداعی در تمام حواس منه ،گاهی اونو بو میکشم لمس میکنم گاهی حتی قورتش میدم یه وقتایی کنارش میخوابم ...
ولی هرگز ندیدم حس نکردم که کور بشه!
فقط نوع تداعیم نوشتن نبود ،نیست... چشمانم خسته اند و خوابیده، کلمات رو نمیبینم! و خدا نکند که نخواهند بیدار شوند
و عجیب دستانم با آنها هم دست!
من دلتنگ یه نفسم!
دقت کردی توی نفس همه چیزی هست گرما هست سرما هست در عین بی کلامی صدای کلام هم هست !وجودش سراسر معناست نیاز به دیدن و نوشتن نداره!
کور نشدم تداعی هست فقط نوشتی نیست! و اگر بنویسم تو را خوانشی نیست!