روانکاوی و فلسفه
مهدی ربیعی[1]
چکیده
آیا مسیر حقیقت مشخص است؟! و هر آنکس که از آن روی برگرداند از روی بزدلی است؟! آیا فلسفهی مقابل آن، فلسفهبافی است؟! در نهایت روانکاوی کجای این داستان موضع میگیرد؟!
یک سایکوتیک اگر در ارتباط با ابژه اولیه ناراحت شود بالافاصله استمناء میکند، او برای جایگزینی ابژه اولیه، بدن و لذتهای آن را انتخاب میکند؛ یک برگشت!
اما اکثریت نوروتیک در چنین موقعیتی ظاهراً یک قدم جلو میپرند و آویزان انتزاعات مدنی میشوند؛ هر چند چنین پیشروی نیز به خرج تن است و حکم همان خود-ارضای را دارد!
دخترک نگونبخت بیخبر از تمنای مادران پیشین و پدران پسین، در دام طلاق افتاد، اما تمام تلاش او بر این بود که این تصمیم را بنام خود بنویسد؛ اینجاست که روانکاوی از "من" باد کرده سخن میراند!
حال پرسش مهم این است که «حقیقت» در پیشرفت فلسفه نهفته است یا در برگشت فلسفهبافی؟!
واژگان کلیدی: حقیقت، فلسفه، فلسفهبافی، روانکاوی، سایکوتیک، نوروتیک
سایکوپات یا کجرو همیشه یک قدم پیشتر از مصلح اجتماعی موضع گرفته است ولی بدنیتر و اولیهتر عمل میکند! چرا که آشکارا میداند که در حال تخطی است ولی صالح اجتماعی کسی است که بهواقع پسرویدادی عمل میکند، چرا که با تعویق میفهمد که در حال تعدی است!
بسان همان پرخور عصبی که فلسفه بالا میآورد ولی جدایی از سینههای مادر هنوز برایش ممکن نیست!
از اینرو فیلمهایی خواستنی و واقعی هستند که در آن دزدان از پاسبانها جلوتر باشند و تمنای مادری پیشتر از آرمان پدری باشد!
بخاطر همین کارگردانهایی موفق هستند که کابوسهای خود را بدل به فیلم سازند!
تبدیل کابوس به فیلم همان وجه تمایز روانکاوی از فلسفه است!
با همین دال، روانکاو در قیاس با «غیر» در تداعی نیست که راه مشخص حقیقت را پیش گیرد و یا راه عدول از آن را با بزدلی پس گیرد!
روانکاو-ی، اسطورهای است که مدام در چشمان جهانبینِ نمایشی میشکند و از نو پا میگیرد!
چنین رمزگشایی از دل تداعیهای سوژه-گان نمایشی برون کشیده شده است که آنها را شبح میپنداشتند!
[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۲/۰۸/۲۳
فکر کنم زیادی شلوغ کردم
توپمون افتاد تو حیاط دکتر،توپمونو پاره کرد
دیگه اجازه بازی نداریم😅🤭