دزد خانه من!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
دزد با داد عجیبی خانه را میزند و صاحبخانه را اضطرابی غریب فرا میگیرد!
گرچه آگاهیچی پیشاپیش اذعان به حرفهای بودن دزد دارد و تسلیم است!
اما صاحبخانه درپی اضطراب خود میرود و پیشتر آگاه میشود که لکاته اولیه همزمان با دزدی همان شب در بیخبری تمام در پی عقد تام با دیگری است با این توجیه که نمیخواهد فرزندش را از کف بدهد!!
بسان همان موردی که جنون عورتنمایی دارد ولی میخواهد در مورد کمرویی خودش تداعی کند!
و اینگونه است که میگویند صاحبخانه، صاحب آن خانه نیست حتی اگر خاندانی را بخاطر آن خانه به خاک و خون بکشد!
حال پرسش مهم این است؛ همدستی مابین دزد، صاحبخانه و آگاهیچی(آگاهی-چی) منباب چیست؟!
واژگان کلیدی: دزد، خانه، صاحبخانه، تداعی آزاد، آگاهیچی، لکاته، اضطراب
به همان میزانی که آگاهیچی از سر ناآگاهی چنین شغلی را برمیگزیند، بهواقع دزد از سر دادگری زیاد دزدیدن را برمیگزیند، بطوری که دزدی آن شب خبر از یک دزدی دورتر و عمیقتر را میدهد!
هرچند شاهد ماجرا چنین پیشنگری را به جادوجنبل ربط میدهد ولی روانکاو با دادهها سر و کار دارد، همان دادههای که برای آگاهیچی و لکاتهِ اولیه از کف میرود!
صاحبخانهای که درپی اضطراب خود میرود در تحمل هیچ زوجی نمیگنجد چه برسد به دفتر دستک!
همان دال تداعی شده"همه چیز به حول خانواده ما برمیگردد" که با دال دیگر " یک روز از خواب بیدار میشوی، همه چیز پاک شده است" ارتباط مییابد!
و این چنین است که همیشه یک نژاد برتر به خاطر خانه و خانواده، نژادهای دیگر را به خاک و خون میکشد تا «همه چیز پاک شود»!
وقتی یک دزد برای من اینهمه «داده» درپی دارد چگونه انتظار دارید در تحمل یک زوج دیگر بگنجم؟!
اما نوید این را میدهم که در آینده نزدیکتر در روز روشن با اینکه در خانه خود هستید دزد به خانه شما بزند!
حال تو دریاب که چگونه در یک طرف یک لکاته، لکان خوان و در طرف دیگر یک روانکاو زندانی میشود!
- ۰۲/۰۹/۲۷
گاهی آدما بخاطر ترس یکاری میکنن که از اولشم خراب تر میکنن ولی این توجیح کارشون نیست
واقعا وحشتناکه دزد زده البته ۴۵ ساله این مملکتو دزد زده
متاسفم واسه این اتفاق
نمیدونم باید چی بشه دیگه به خودمون بیایم
آگاهی چی بخاطر بی عرضگی خودشه شاید میدونه کاری بر نمیاد شاید تو انکاره
کلا تن پرور مفت خورن بیشتر نا آگاهن تا آگاه.
فقط نفهمیدم چرا دزد بخاطر دادگری این شغل رو برگزیده .جالبه که میگید شغل انگار دزدی عادی شده
اینا شعله های آتشه سیمپتومه باید عمیقتر بهش نگاه کنی
حتی اون اتفاق عقد تام هم به این ربط داره چرا؟چون تو مملکت بی قانون هستیم یا قانون هرج و مرج و تو این اوضاع آدما کارای عجیب میکنن