I am shofer!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
همان رئیس دپارتمان پزشکی که در یک محفل روانشناختی به طنز مدام تکرار میکرد "شوفر/I am shofer" ، هیچ روانکاو-ی را به رابطه دو نفره خودش فرا نمیخواند حتی اگر خواننده داستایفسکی باشد یا فرزند خود را به طرف روانشناسی سوق داده باشد!
گرچه "تقلید برای مجتهد حرام است" ولی برای "خلقی که بر سمِاط حاتم طایی گرد آمدهاند" واجب است!
دوباره تکرار میکنم متنی که شاعرانه و چند پهلو است نیاز به تداعی دارد نه ترجمه، حتی اگر آن کتابِ مقدس دشمن شعرا باشد!
از اینرو، اگر بخواهی حاجت خود را به تعویق اندازی تا یک زن را عاشق خود بسازی، به خطا میروی حتی اگر استاد ادبیات باشی! چرا که بازی زن مقابل خطرناکتر است!
چنین سمپتومی را میتوانید در قاضی ببینید که ناخودآگاه عاشق تنها روانکاو زن میشود!
واژگان کلیدی: طنز، روانکاوی، روانکاو، قاضی، ادبیات، ناخودآگاه، خطا، بازی، تقلید، شاعرانه
در یک محیط همجنسخواهانه که هیچ شبههی به «منطق» و «اخلاق» وارد نیست، سوژه حتی نمیتواند از عادات خود سر برون آورد، چه برسد به اینکه اشتیاق خود را بشناسد!
تا زمانی که هیچکاک فیلم «روانی» را نساخته بود افرادی که حتی نام روانکاوی را یدک میکشیدند نمیدانستند که سوپر-ایگو، یک مادر مرده است که نمیتواند دلالت اخلاقی داشته باشد!
رئیس دپارتمان پزشکی با کسی در دعوا بود که در «مادر مرده» با هم مشترک بودند، بخاطر همین بود که روانکاو-ی را به مباحثه خود راه نمیدادند!
میبینید چه ارتباط غریبی بین همجنسخواهی و تقلید وجود دارد!
در تخیلتان هم نخواهد گنجید که روانکاوی با چه حوزهی منفوری بیشترین اشتراک را دارد!
ولی گذر زمان آن را آشکار خواهد ساخت، البته اگر آن را بیشتر از این کش ندهید!
غرق در آب یخ همان ساحتی است که آدمی آن را واپس میزند همانند تخریب روانکاوی به دست کسانی که بیشترین اشتراک را با آن دارند، نفوذ زیر آستانهای دقیقاً به گونهای عمل میکند که بین آن دو ارتباطی ایجاد نگردد!
- ۰۲/۱۰/۲۰
یکم تداعی گیج کننده ای بود، بخاطر اینکه قبلا درمورد کیفیت روانکاوی، درمان، همجنس خواهی و دگرجنس خواهی و کیفیت زمان در ناخودآگاه صحبت کرده بودین و تطبیق می دادم با این تداعی واسم گیج کننده بود🥴 البته نمی دونم طبیعیه گیج شدم یا نه!