تداعی آزاد

بایگانی

صید هیولا!

سه شنبه, ۷ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۴۰ ق.ظ

مهدی ربیعی[1]

خواب‌بین با کابوسی از این محتوا بیدار می‌شود؛ نظر به آن است که انجمنی حول یک گودال غریب که اندرون خویش هیولایی عجیب دارد، همزیستی دارد و تنها روانکاو است که می‌تواند با آن هیولا به کلام درآید!

از قضا قوی‌ترین برادر خواب‌بین می‌خواهد صیاد آن هیولا باشد ولی شکار آن می‌شود و در زمانی که صیاد و هیولا بهم پیچیدن، مادر خواب‌بین دستی بر سر آن می‌کشد تا مرگ دردناک نداشته باشد!

تعبیر خواب بر این بود که خواب‌بین به صیادی مفتخر است که شکار شد، در نتیجه بر آن شد که دست از کنترل هیولا بردارد و راه دیگری برای ارتباط با آن بیابد!

مابعد این تحلیل، خواب‌بین دوباره به خواب رفت و این‌بار دید که از دیواری بلند و صاف پایین می‌آید که بلند و بلندتر می‌شود و اگر از آن سقوط کند مرگش حتمی است، در دل آن خواب با خویش گفت که بی‌خیال ناخودآگاه می‌شوم، با این گفتمان دیوار کوتاه شده و فرود آمد!

در رویای همزمان، حمله حیوانات باستانی شبیه تمساح‌ها بودند که به دل گوسفندان زده بودند، آنجا هم خواب‌بین می‌دانست که حمله آن حیوانات مربوط به ناخودآگاه است و باید گوسفندان قربانی شوند!

چگونه است که نبودنت باعث نوشتن و بودنت فقدان آن را تضمین می‌کند؟!

اینچنین است که یک مریض هیستریک، پارتنر خویش را در موضع معالج خویش می‌گذارد تا به موضع درمان گذر نکند!

 


[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی