پایان روانکاوی!: قسمت اول
پرسش: آدمی از «دیگری» چه میخواهد؟! پایان این خواستن کجاست؟! به بیان تخصصی، پایان روانکاوی کجاست؟
تداعی: آدمی در موضع کنونی با وجود پیشرفتهای تمام علوم هنوز اندر کف این موضوع است که به واقع چه میخواهد؟! دانش، عشق یا قدرت.....!
آنچه آشکار است، آن «چیزی» را که میخواهد مرتبط با «دیگری» است!
او میخواهد خود را از طریق «دیگری» بخواند و آن دیگری این را نمیداند و مجبور است دستآویز محتوای «گذشته» باشد!
به همین دلیل سوژه از "دیگری" میخواهد ولی «دادن» دیگری، دردی را دوا نیست! اشارت را برو، یک روانکاو واقعی به واقع «ندارد» که بدهد!
پس با وجود تمام قدمهای باارزشی که تاکنون برداشته شده است، هنوز پایان روانکاوی نامشخص و ناخودآگاه است!
اگر میتوانید اشارت این «خبر روز» را تا به انتها بروید!
خالق باربی؛ "مردها فکر میکردند زنان، عروسکی با شمایل یک زن جذاب را نمیخرند"
- ۰۲/۰۵/۰۳