تداعی آزاد

نمی‌خواهم بدانم!

سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ب.ظ

مهدی ربیعی[1]

چکیده

همانطور که در متن «کشتار» اشاره داشتم، اکثریت نه تنها در ساحت جمعی و جهانی بلکه در درون هر فردی نیز قربانی می‌شود، اکثریت داده‌ها از فرایند پردازش اطلاعات و تحلیل نهایی کنار گذاشته یا سانسور می‌شوند، از آنجایی که این فرایند خودکار شده و با دنیای بیرونی همخوانی دارد ظاهراً ایرادی به آن وارد نیست!

پس هر گاه سمپتوم«بسان همان کشتار» آشکار ‌شود شرایط را برای تداعی ‌آزاد فراهم می‌سازد! تداعی آزاد، یک خلل و گسستی بر همان ساختار منسجم و مقبولی است که مقاومت برانگیز است و داد‌های قلم خورده را بالا می‌آورد و صحنه‌های فراموش شده تاریخی را بازپردازی می‌کند!

به همین دلیل است که موجودیت و شکایت از یک سمپتوم برای شروع روانکاوی ضروری است!

روانکاو و آنالیزان در تداعی آزاد با یکدیگر اشتراک عمل دارند، تداعی مقاومت برانگیز است آنهم از نوع آزادش، بخاطر همین تداعی بسان زاییدن دشوار است!

آنالیزان، روانکاو را در موضع «کسی که فرض می‌شود می‌داند» قرار می‌دهد ولی هر دو از ساحت «نمی‌خواهم بدانم» تداعی می‌کنند و روانکاو به همین «نمی‌خواهم بدانم» واقف است!


واژگان کلیدی: نمی‌خواهم بدانم، تداعی آزاد، روانکاوی، روانکاو، آنالیزان، مقاومت، کشتار

 

 


کشت و کشتار را معمولاً به دلایل زیستی یا غریزی سنجاق می‌کنند ولی دلالت‌های زبانشناختی آن پررنگ‌تر است!

زبان، اکثریت را در کنترل خود دارد و حالت عکس آن تنها در کنترل اقلیت بسیار محدودی است! برای مثال، در شرایط جنگی سوژه یا باید این‌طرفی یا آن‌طرفی باشد و حالت بینابینی قابل پذیرش نیست چرا که مورد حمله هر دو طرف قرار می‌گیرد! این یک قاعده زبانی است که بر اکثریت مسلط است و تخطی از آن تقریباً غیر ممکن است مگر اینکه جزء خواص باشید که قاعد زبان را بهم بریزد و کنترل زبان را دست بگیرد!

پس اسناد دادن امور به دلایل زیستی یا تربیتی از روی ناتوانی است و راه را برای شناخت می‌بندد ولی اسناد به ساختار زبان یا ناخودآگاه با وجود ناشناخته بودن، راه را برای شناخت باز می‌کند!

می‌بینید زبان در خاموشی هر چه تمام‌تر قواعد خود را پیاده می‌سازد ولی به نام اکثریت می‌نویسد!

به همین خاطر یک غلط کردن بزرگ در تصمیم‌گیری‌های جمعی وجود دارد! یعنی آنها واقف می‌شوند که در تصمیم‌گیری قبلی مختار نبودند و معمولاً عهد و پیمان می‌بندند که دوباره چنین گُه-‌خوری نداشته باشند ولی از چاله برون می‌آیند و در چاه می‌افتند، اینهم یک قاعده دیگر از زبان است!

خواص برای کنترل زبان از همین نقصان زبان(غلط کردن) ورود می‌کنند! آنها جایی نشستند که این شکاف را می‌بینند و در مورد آن تداعی می‌کنند، چنین عملی ظاهراً به مذاق اکثریت(که در کنترل زبان است) خوش نمی‌آید! پس مقاومت از سوی خود ساختار زبان راه‌اندازی ولی به میانجی اکثریت تجلی می‌یابد!

 

 

 


[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۴)

- نه این که ندونم نمیخوام که بدونم.

- چرا نمیخوای بدونی؟

-چون دانستن درد داره، مگه خودت نمیگی که تداعی آزاد بسان زاییدن دشواره؟

-آره میگم اما چه ربطی داره تو اومدی اینجا که بدونی.

-دقیقا ربطش یه همون دلیلی هست که تو میاری واسه ندونستن! 

ی سوال بدجور ذهنم رو درگیر کرده و اون درمورد تداعی روانکاو هستش که تو این متن هم اومده! من همیشه فکر می کنم که روانکاوها مگه آزاد هم تداعی می کنن؟ اونا خیلی چیزا شاید به ذهنشون برسه اما بخاطر تکنیک هایی که از قبل خوندن نتونن آزاد تداعی کنن. الان قضیه این تکنیک ها، رویکردهای خودشون و نحوه برخورد با آنالیزان چیه؟ اصلا نمی تونم اینا رو از هم متمایز کنم! 

و شاید آنالیزان با خودش بگه خب روانکاوم که خودسانسوری می کنه چرا من نکنم؟ به نظرم مقاومت روانکاو حتی از مقاومت بیمار هم می تونه مقاوم تر باشه!!!

بعد اینکه اگر روانکاوی تداعی آزاد هست چرا حتی تو پیج روانکاو تخصصی میاد ی مطالب رو می نویسه که مثلا اگر مراجع اینجور گفت این برخورد بشه! خب اینکه دیگه از قبل تعیین شدست که تو چیکار میخوای بکنی! 

ممنون

از دیروز چند باری این متن رو خوندم

یه چیزی هست نمیدونم میخواد در قالب

سوال

تداعی

انتقاد پیشنهاد

یا....چی باشه

نمیدونم چیه که بیرون نمیاد

جالب این که گزینه سکوت هم بهش نمیچسبه!