تداعی آزاد

پرسشگر وسطایی!

شنبه, ۳۰ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۳۰ ق.ظ

مهدی ربیعی[1]

 

چکیده

پرسشگر وسطایی بار دیگر اظهار-فضل نمودند و این‌بار روانکاو میترایی را سایکوتیک نام نهادند!

دایه مهربان‌تر از مادر، حتی نگران بلاتکلیفی شاگردان آن روانکاو است!

هرچند شاگرد او هیچ پیامی ندارد و کماکان منتظر است تا برایش پیام بگذارند تا سر فرصت آن را بخواند!

اشتباه نشود این پرسشگر با اهل و عیالش ارتباط دارد نه با من!

برای اثبات روانکاو بودن او همان بس که با تمام زن ‌بودگی‌اش، فقدان پدر را در دشمنانش نیز آشکار می‌سازد!

بی‌دلیل نیست که آن پرسشگر وسطایی برای توجیه «تشخیص» خود به یار-کشی مجازی قانع نمی‌شود و می‌خواهد با اهل و عیالش حضوراً تا آنطرف مدی-ترانه برود!


واژگان کلیدی: روانکاو، میترایی، سایکوتیک، زن، پدر ، پرسشگر وسطایی، تشخیص، یارکشی

 

 


دامنه اعتراض فرزند تا جایی پیش می‌رود که پدر، بر پدر بودن خود واقف می‌شود! در چنین زمانی است که رهام با شنیدن قصه ادیپ آرام می‌گیرد و به خواب می‌رود!

پدری که مرگ خود را به دستان فرزندش در آن قصه به تصویر می‌کشد!

آن روانکاو با پای خود به سوی آن آزمایش بزرگ پیش می‌رود، هر چند خوانندگان احمق روانکاو-ی، او را هم‌سنگ سیاووشان می‌دانند!

پس چه فرقی است مابین منی که با خیال نوجوانی آن شنونده خود-ارضایی می‌کنم با آن پرسشگر وسطایی که حضوراً به تصاحب او می‌رود!

طنز ماجرا در این است که بگویم، آن شنونده! برای روانکاو میترایی نیز بسیار خواستنی است!

چگونه چنین موضعی ممکن می‌شود که برای دوست و دشمن و ناظر همزمان فریبا باشی؟!

تداعی خودش این است؛ "اصلا هیچ چیز تو رو باور نمی‌کنم"!

 

 


[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۱)

آرام نگرفت

کشته شد
پدر خوابید!