هیات علمی!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
پرسش یک آنالیزان: با زیرنویس کردن عنوان هیات-علمی و متعلقات آن، خودتون رو به سخره گرفتید یا دیگری را؟!
از قضا در خواب دیشب، رویا هم به گواه آمد که در «این زمان» آمادگی برای بیداری آن زن نیست حتی اگر معشوق تو باشد، و رمزگشایی بیشتر از این، او را بدل به سلیطهای میسازد که بچه و خودت و خودش را میبلعد و راهی جز این نمیماند که دست و پای او را ببندی تا با پریشانی از خواب بیدار شوی!
حتی اگر در پروسه روانکاوی باشد!
شاهد دیگر از آنطرف مدی-ترانه از آن شنوندهی خواستنی به کمک آمد؛
لکان در سمینار XI بیان میدارد:
"دوستت دارم اما به دلیل غیر قابل توضیحی، چیزی درون تو را، ابژه پتی آ را، بیشتر از تو دوست دارم برای همین تو را مُثله میکنم"
واژگان کلیدی: آنالیزان، لکان، زن، معشوق، سلیطه، پتی آ، مثله کردن، روانکاوی، رویا، بیداری
هیاتی که همه جایش میلنگد را دوست میدارم، بسان همان آنالیزانی که وحشت دارد که در جلسات روانکاوی سوتی دهد، هیات و سر تا پای علم نیز به همین نقطه فرا رسیده است!
هر چند وحشت آن، میتواند خارج از تحمل خواببین باشد و او را از کابوس بیدار سازد!
همانند هیستریک فلک زده که در کلاسهای لکان، نگران حال من میشود و برایم پیغام میگذارد!
آخر او همیشه توپ را در میدان من میبیند و نمیداند که نگرانی اصلی برای او، همان «کلاسهای لکان خوانی» است!
حال تو بنگر که میخواهی کماکان هیات خود را با خنده یا گریه حفظ کنی یا نه؟!
البته راه دیگری هم هست که به اتحاد آن خانم دکتر برگردی و در رویا نیابتاً ناخنهایش را مُثله کنی!
[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۲/۱۱/۰۲
از این سه پست این تداعی اومد تو ذهنم. وقتی که از میترا بدت میاد اما تا آن سمت مدی-ترانه هم پیش میری تا میتراسا بشی و هیاتی رو دور خودت جمع می کنی تا میتراوار بپرستنت.
تداعی عجیب غریبیه اما از تداعی شما قابل فهم تره😅 گرچه من اصلا افرادی که شما منظورتون بود رو هم نمی شناسم و نمی دونم کی هستن، اینم برداشت خودم بود فقط از خوانش شما🥴 اینکه