تداعی آزاد

پاد-شاه

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۳۰ ق.ظ

مهدی ربیعی[1]


چکیده

وحشت لاله از عجول بودن پادشاه بی‌دلیل نبود، چرا که قرار بود همچون لاله در یک‌ روز آب شود!

اسم مستعار او نیز بی‌اشارت بر داستان راحیل و یعقوب، به معنای راحیل در زبان عبری دلالت دارد!

خدایی در تراز من باشد یا نباشد، از پاد-شاهی خود اطمینان بیشتری دارم، هرچند در ساحت غصه و غضب به کتابت بیشتری درمی‌آیم!

وقتی «آلپ» از نام ارسلان افتد مجبور است بسان یعقوب دو دوره هفت ساله را به چوپانی راحیل گذراند، سر آخر هم خبری از روانکاوی برای او نباشد!

حال، فرق آموزش و روانکاوی را از این حکایت دریاب!

اینچنین است که ناخودآگاه، راه خود را می‌یابد و نیازی به برخورد منطقی یا احساسی ندارد!

از این‌ رو، تحلیل عقده‌‌گشایانه «تو» را بیشتر می‌ستایم!


واژگان کلیدی: وحشت لاله، راحیل و یعقوب، زبان عبری، دلالت، آموزش، روانکاوی، عقده‌گشایی، ناخودآگاه

 


با نمایش پورن-گونه جامعه مبنی بر گسترش ارتباط، نه والد خبری از درونیات فرزند دارد و نه ارتباطی مابین دو جنس برقرار می‌شود!

تا زمانی که این تعزیه، رمزگشایی و عقده‌گشایی نشود، ارتباط مابین دو جنس عمق نمی‌یابد!

فرق مابین رمزگشایی و عقده‌گشایی، تنها و تنها در وجود نام و نشان واقعی است!

بالاخره باید مشخص شود که علت تمایز آدمی از حیوان من باب چیست!

آنانی که در امر بالینی حضور کاذب دارند حتی اگر به تمام تکنیک‌ها مسلط باشند مداخله آنها شکل و شمائل عقده‌گشایی به خود می‌گیرد چرا که تحمل انعکاسات خود در «دیگری» را ندارند!

به خاطر همین است که حضور و ارتباط با «روانکاو» برای نشان‌دار شدن واقعی، ضروری است!

با وجود اینکه دیوانه‌ها در قیاس با عمومِ فلک‌زده، به ابژه a و علت میل خود دسترسی بیشتری دارند ولی راهی که بتوانند پیغام خود را به «دیگری» برسانند نیافتند!

دوباره تکرار می‌کنم، هرچند این تکرار همان امر اولیه نیست؛ اشتیاق من برای ارتباط با «ناخودآگاه» توست، پس عقده‌گشایی خود را با نام و نشان واقعی خودت منتشر کن تا ارتباط من و تو عمق بیشتری بیابد!

 

 

 

 


[1] . هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه

  • مهدی ربیعی

نظرات  (۳)

اینجای تداعی رو خ قبول داشتم، از پاد-شاهی خود اطمینان بیشتری دارم. خیلی غمگین طوره اما خیلی واقعیه!

 

  • اشتیاق تو !
  • تو عمق دیوارم هست؟
    دیوارش پنجره چی؟ داره؟
    من کنار پنجره

    راستی تو اونجا زیاد میری ؟
    فقط هنوز اسمتو بهم نگفتی
    چی صدات کنم؟

    ولی
    میرم چای بریزم...


  • اشتیاق من!
  •  

    دکتر به خدا مسخره بازی درنمیارم
    من نه تنها نام تو رو نمیدونم بلکه نام و نشان خودم هم در این نوع از ارتباط نمیدانم
    همان نشانی که تو " تو" خطاب کردی

    نمیدونم آیا " من "همان" تویی" هستم که تو گفتی؟
    اینجوری من رو منِ خودمم هم مطمئن نیستم چه برسه به اون تویی که تو به مهمانی دردو خون دعوت کردی!
    اتفاقا من بسیار مشتاقم
    و الان نزدیکه به ۱۰ روزه که دارم فکر میکنم چی بپوشم بهتره!
    تو فقط نوشتی عمق
    آدرس ندارم میترسم بار شمال ببندم و سر از جنوب دربیارم!