عمر نکبت-بار!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
وقتی افتخار یک سوژه، «احتکار» خودش باشد، در قبال «ریدن و دادن» خودش نیز چشمانتظار یک انقلاب است!
بطوری که اگر یک احمق باشد خود را به تعویق میاندازد و اگر تیز-هوش باشد برای پس-دادن خودش، فلسفه و انقلاب جدیدی دست و پا میکند!
کاوه آهن-گر برای جاانداختن خودش پیش به سوی برانداختن ضحاک رفت!
اما کاوه دندان-پزشک حافظ دندانهای اضافی میماند و برای برشمردن دندانهای من، به فلسفه قرون وسطی متوسل میشود!
فرق تعویق وسواسی با گسترش هیستریکی نیز در همین است!
بالاخره هر دو گروه میفهمند که ناز و غمزه آنها برای انبان گُه بوده است!
در امر بالینی، بدل کردن یکی بر دیگری شاید در نگاه ظاهری درمان تلقی شود ولی در ساحت واقع همان کش دادن عمر نکبت-بار یک سوژه انسانی است!
واژگان کلیدی: احتکار، سوژه انسانی، انبان گه، ریدن، دادن، کاوه، وسواس، هیسترک، درمان
تن دادن به دیگری، بقدری تروماتیک و غریب است که میتواند یک وسواس را تا ابد جزو «منتظران» واقعی نگه دارد تا آغشته به دیگری نشود!
بطوری که آن سوژه دائماً با "احترام" به دیگری «نه» میگوید! فرقی هم مابین فالوس-داران یا کس-داران نیست!
بماند که اگر بر حسب تصادف شکافی در آن رخ دهد، دودمان زوج مقابل بر باد میرود تا ثابت شود که فالوس یا کس او بیارزش بر باد نرفته است!
پس میبینید چه حجم غریبی از «حرف» به تن گره میخورد، بی دلیل نیست که میگویند تن در روز محشر به کلام و شهادت درمیآید!
بماند که زن کنونی به پیشواز آن روز خاص میرود و محشری به پا خواهد کرد، بدون اینکه به واقع تن به دیگری دهد، همان نمایش هیس-تریک!
گرچه این پیشروی سمپتوماتیک است ولی آدمی را یک قدم به رمزگشایی واقعی نزدیکتر میسازد تا بدل به «حرف» گردد!
همینجاست که میگویند روانکاو گوش به حرف ناخودآگاه است و بر حسب آن به کلام در میآید، حتی اگر آن «حرف» در سطح عمومی ناسزا تلقی گردد!
مابین آن تعویق بنیادی و گسترش هیس-تریکی فاصله زیادی نیست ولی با کلام آن روانکاو-ی که گوش به حرف نا-خدا-گاه است زمان بسیاری است!
- ۰۲/۱۲/۰۵
His Trick or Histric?
اگر کاوه زندان بان باشه چی؟