هفت پیکر!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
آن رجل برای واپس-زنی، به دستتان خویش تکیه دارد، بطوری که برای نشنیدن دیگری و خودش در جلسات درمان سردمزاج میشود، عودت به خودارضایی، داستان همیشگی اوست!
در تمایل به آرایشگران، تمنای نَنه بالا میآید و بسان هفت پیکر بنام بهرام گور مصور میشود!
میترا در فقدان پدر بود که شبیه او شد و متعجب از اینکه چرا در مواقع بحرانی احساساتی میشود!
تاریکی و تنهایی همان جایی است که سوژه برای مواجه با موجودیت بینظیرش نرمخو میشود!
انحراف از اساتیدی که هیات آنها به بهانه علمی لغو میشود جایز نیست، چرا که به زودی برای ملاقات با آنها عاطفی میشوم!
واژگان کلیدی: هفت پیکر، بهرام گور، عاطفی، احساساتی، درمان، تداعی آزاد، هیات علمی، سردمزاج، تاریکی
ارجمندیان یا در معرض دردهای دیگران قرار نمیگرفت و یا عمیقاً با آنها همدردی میکرد تا دردهای خودش برون نزند، برای همین بود که آنها را به شکل دردهای بدنی تجربه میکرد و حاضر بود زیر تیغ هر گونه درمانی برود ولی روانکاوی را تجربه نکند!
تحول در سبک ارضا، ثقیلترین عملی است که آدمی به آن تن میدهد، بماند که نوع شیطانی آن در این راه جان میدهد!
بظاهر ارتباط بین دو جنس ناممکن است ولی به واقع ارتباط مابین همجنسها غیرممکن است، در بافت اجتماعی ارتباط همجنسها آنهم از نوع بدون سکساش به شدت واپس میخورد!
به همین دلیل است که ظن دم دستی و عمومی، اتهام به سکس با غیر است، چنین فرافکنی آدمی را از شر، رابطه عمیق و حدوث سوژه در ساحت همجنسها، خلاص میسازد!
همانطوری که سهلتر آن است که بهرام را شکارچی بشناسیم تا پیامبر!
[1] . عضو هیات علمی روانشناسی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
- ۰۳/۰۷/۲۱