اخلاق یا قانون؟!
مهدی ربیعی[1]
چکیده
ایران و پاد-شاه-آن، با سازه مشابه در ادوار مختلف بخش بزرگی از خودشیفتگی خویش را تراش دادهاند، این رخداد در مواقعی به حدی میرسد که واقعیت/reality پیرامون خود را در نظر نمیگیرند!
در برابر چنین سازهای، ساختاری قد اعلم میکند که برای حفظ نفع شخصی تماماً به قوانین درون ساختاری میچسبد!
با اینکه در سازه اولیه، حاکمان میخواهند با دلایل و توجیهات مختلف به آن سازه مذکور فرم منطقی دهند ولی از آنجایی که آن سازه کارکرد طولانی مدت، نمادین و انتزاعی دارد و نتایج آن عینی و آنی نیست، در نگاه نزدیک حتی کژریخت/dysmorphic مینماید!
یک ترجمان اشتباه از ساختارهای روانی در حوزه روانکاوی این است که اکثریت را نوروتیک تشکیل میدهد حال آنکه نوروتیک بسان خود ego فرم ظاهری آدمی برای پوشش ساختارهای واقع است!
ازآنجایی که اکثریت بهواقع نمیخواهند بخشی از ژوئیسانس وحشی و آزاد خود را به نفع دیگری قربانی کنند، ساختاری انحرافی دارند!
اخلاق، امری کلان ساختاری و بین نسلی است که قابل آموزش و یادگیری مقطعی نیست، پس قانون شکل میگیرد تا نقصان چنین امری را بپوشاند ولی چنین قانونی چشمان خود را به «دیگری خارج از سرزمین خویش» میبندد!
واژگان کلیدی: اخلاق، قانون، ایران، ساختار، نوروتیک، پرورت، ژوئیسانس، گژریخت، سرزمینها
مقدمه
اخلاق، امری تحولی و تکاملی است، زمانی که دور میخورد یا به خیالی مسیر آن کوتاه میشود بدل به صورتی از اخلاق میشود که آمر به نهی است!
مبدلپوش، دورههای مختلف درسی و آموزشی را میگذراند تا متخصص آن حوزه گردد ولی در نهایت تنها مدرک آن رشته یا شغل را دریافت میکند، چنین مدرکی به ظاهر در ارتباط با دیگری کسب شده است ولی درمانی برای درد «دیگری» نیست!
با این احتساب همهگیری ساختار پرورت حتمی و کمونی است!
اکثریت سرزمینها نیز بر پاشنه و سازه پرورت میچرخند و تنها واقعیت حول و حوش خود را در نظر میگیرند که گاه نتایج عینی، آنی و زیباشناختی در بردارد، آیندهنگری آنها نیز خود-مدارانه است!
به همان شکلی که نقصان سازه ایران در نظر نگرفتن پیرامون خویش است، سرزمینهای مقابل پرورتگونه و بیتفاوت به دیگری عمل میکنند!
رویدادهای تروماتیک/ واقع(real) موضع افراد و سرزمینها را در جایی که جا خشک کردند، لق میکند!
هماطوری که جنگها و تروماهای اخیر، نقصان هر دو سازه را آشکار ساختند!
مطالعه و تحقیق در سیاست چه در اعماق تاریخ آدمی و چه در دادههای روزمره و پیرامون حتی برای امر بالینی و درمان فردی نیز ضروری است!
«زمان» امری فریبنده و غریب است که سازهای مانند ایران آن را در ساحت ناخودآگاه در نظر میگیرد و سرزمینهایی پرورتگونه آن را در خطیترین حالت میبینند!
روش
روششناسی روانکاوی به دلیل در نظر گرفتن سه ساحت ظاهری، نمادین و واقع دادههای متفاوتی را برای تحقیق هدف میجوید!
پیدا کردن دال اصلی حتی میتواند علت اصلی یادآوری اشخاص آلزایمری باشد، از این رو تلاش کیفی راهگشای پژوهش واقعی است!
محقق بسان یک روانکاو زمانی میتواند یک سمپتوم/ مشکل یا مسلهای را بشکافد که بتواند با دال اصلی ارتباط بگیرد تا از سایه آن خارج شود، وگرنه یا اخلاق را در نظر نمیگیرد و یا قانون لازم میشود!
روانکاوی به سبک سرزمینهای کهن، سوژه را قانونمند میسازد، بخاطر همین از لحاظ روششناختی با علوم و عموم تفاوت کیفی دارد!
از آنجایی که رخدادهای تروماتیک شکاف اخلاق و قانون را آشکار میسازد مابعد آن وقایع بهترین زمان برای مطالعه و تحقیق است، البته اگر خود تحقیق توان ایجاد چنین رویدادی را نداشته باشد!
نتیجه و نتیجهگیری
حوزه تاریخ و اساطیر کشورهای باستانی نشان از آن دارد که سازه اخلاقی در آنها ارجحیت دارد!
فر ایزدی پارت وجودی و الزامی برای حاکمآن و پاد-شاه-آن ایرانی است، البته در صورت قضیه حاکمان و ناظرآن حکومت خویش را متفاوتتر از ساختارهای قبلی میپندارند!
از آنجایی که رسیدن به موضع اخلاقی و تن دادن به آن امری دشوار و طولانی است، نو-ظهور-آن بنا را بر این مییابند تا امر اخلاقی را آموزش ببینند ولی از آنجایی که نتایج اخلاقِ آموزشی برای عموم و علوم آمیزشی و کجروی است، نهایتاً راه چاره را در این مییابند تا قوانین قهری و جبری را جایگزین آن بسازند که نتایج مقعطی و پیرامونی آن فراتر از تصور است!
با اینکه تکیه بر قوانین پیرامونی برای مردمان همان ملت وفور نعمت دارد ولی به دلیل واپسرانی ساختارها و سرزمینهای اخلاقی، منتج به نتایج انحرافی میشود!
پس قوانینی که از دل سازههای اخلاقی بیرون میآید با قوانینی که برای دور زدن آن ساختارها موجودیت مییابد، تفاوت کیفی دارد نه کمی!
شکلگیری قوانین به سبک سرزمینهای کهن، نفع اولیه و ثانویه دارد که نتایج آن به خارج از سرزمینها گسترش مییابد!
پرسش تکراری مخاطب و ناظرآن؛ بررسی تاریخی-سیاسی ملتها چه ارتباطی با روانکاوی بالینی دارد؟!
به همان شکلی که ساختار روانی سرزمینها، تعیینکننده فرم حکومتداری حاکمان است و نحوه ارتباط آنها را با دیگری تعیین میکند، مشخصکننده سازه نهانی تکتک ماست!
هر چند در ظاهر امر ممکن است به غربیترین حالت ممکن منتقد حاکمآن خویش باشیم!
اصلیترین تناقضها، تخالف صورت با سازه نهانی است که میتواند به شکل حملات پانیک آشکار شود!
موردی را در نظر بگیرید که ظاهراً ایرانپرست است و رفتاراً نیز در دفاع از آن به پا خواسته، حال آنکه سازه ایرانی برای ارتباط با «دیگری» از خویش-پرستی میزند!
ناگفته نماند که هیجانات و تناقضات ...پرستش... معمولاً مثبت تعبیر میشود!
حال شمایِ روان-شناس مختاری بجای رمزگشایی دال اصلی، تمرکز خود را به طرحوارهای اولیه بسپاری!
منابع
به اشارات و دلالتهای منابع قبلی، تاریخ و ادبیات و اسطورهشناسی را نیز اضافه کنید که در مدلسازی جدید به قانون در میآید!
- ۰۳/۰۹/۲۵